♘امیرحسین♞
♘ مدیریت انجمن اسب ایران ♞
5-1-2 اثرها
در كتابهاي كلاسيك با استفاده از كمكها، پنج اثر را نام ميبرند كه در ذيل به تعريف و توضيح آنها ميپردازيم. ولي استادان متأخر،حتي آنان كه خود از بنيانگذاران مكاتب هستند، گاهي اظهار نظرهاي جالبي كردهاند. از جمله يكي از اين استادان، ستيغ گر دن و يال را،مرز قرار داده و ميگويد: دستهاي هر طرف، به هيچ وجه نبايد از مرز ستيغ گردن به طرف ديگر روند، به اين ترتيب منكر سه اثر سوم و چهارم و پنجم ميشوند كه براي اجراي آنها دست بايد از مرز فرضي بگذرد، يعني به جاي پنج اثر، بر اثر اول و دوم صحه ميگذارند. در اين حال:
1- معلوم نيست كه اتكا به يك خط مرزي براي دستها، شامل دستجلوها هم ميشود يا خير، زيرا آن چنان كه ديده ميشود در برخي روشهاي گرفتن دستجلو، تسمههاي آبخوري يا هويزه يك طرف با دست طرف ديگر گرفته ميشوند.
2- توانايي اين كه سواركار بتواند فقط با اشاره انگشتان و بدون جابهجايي دست و مچ، اثر چهار و پنج را اجرا كند، به يك سواركار زبده و استاد در عاليترين سطح آموزش و يك اسب فوقالعاده تعليم ديده و مطيع وحساس نيازمند است، كه هر دو، هم اسب و هم سواركار، از آغاز زير نظر برجستهترين مربيها تربيت شده باشند. حقيقت اين است كه براي اثري مانند اثر چهارم، بدون جابهجايي مچ و دست، انگشتاني بسيار حساس و آزموده، چون انگشتان يك پيانيست لازم است كه به موقع بتواند بنوازد، يا تسمهها را بكشد و اسب هم بايد در حد يك موسيقيشناس با اثرات آشنا و پاسخگو باشد.
3- در بازي چوگان اصولاً بدون اجراي اثر چهارم به همين صورت كه در اين كتاب شرح داده شده است، چپ و راست كردن مقدور است. زيرا سواركار چوگان باز با هيجاني كه براي زدن گوي يا راندن سوار طرف مقابل دارد، حال و حواس نواختن پيانو پيدا نميكند.
اظهارنظر اين گونه استادان به دليل يك بعدي بودن ديد آنهاست. مثلاً اگر استاد مدرسه درساژ هستند، و جز درساژ با كارهاي ديگر اسب آشنا نيستند يا كمتر آشنا هستند، جز راه خود راه ديگري نميشناسند گاهي از سر تفاخر كار ديگران را قبول ندارند.
تعريف: اثرها، اعمال توأم مختلفي هستند كه دستها و ساقهاي سواركار به منظور هدايت درست اسب انجام ميدهند.
در تغييرات سمت، دستجلوها، مستقيماً روي قسمت جلو و به طور غيرمستقيم روي قسمت عقب اسب، عمل ميكنند و ساقها مستقيماً روي قسمت عقب و به طور غيرمستقيم در قسمت جلو كار ميكنند.
اعمال مختلفه، دستها و ساقهاي سوار و آثار حاصله را ميتوان به پنج قسمت اصلي تقسيم كرد. اين تقسيمات جنبه علمي داشته و فقط به منظور بررسي كمكها و روشن شدن فكر مبتديان نوشته شده است.
اثر يكم دستجلو باز – مستقيم
اگر سواركار مچ راست را جلو و به راست ببرد، سر اسب، به طرف راست برده ميشود، زيرا گردن اسب، سر و شانهها نيز به نوبهي خود گردن را پيروي ميكنند. بنابراين، اسب در حال پيشروي به طرف راست، به گردش درميآيد. در موقع عمل، سواركار بايد از كشيدن دستجلوها به عقب اجتناب ورزد و آرنج را از بدن جدا نكند. در اين اثر هر دو ساق، يك نواخت به اسب فشار ميآورند و وزن سواركار كمي متمايل به سمت راست ميشود.
اثر دوم دستجلو مستقيم متضاد
اگر دستجلو باز، راست به عقب كشيده شود، شانههاي اسب به طرف عقب و به راست برده شده، كفل اسب به طرف چپ رانده ميشود. اين گردش در حال پيشروي انجام ميگيرد. اين اثر توأم با فشار ساق راست و وزن سوار به سمت راست خواهد بود.
اثر سوم دستجلو مخالف يا اتكا
اگر مچ راست به جلو و از روي گردن به چپ برده شود، پوزه اسب به راست برده ميشود و شانه چپ، سنگين و قسمت زيادي از وزن گردن اسب به شانه چپ تحميل ميگردد، در نتيجه از طرف چپ تعادل اسب به هم ميخورد. بنابراين به طرف چپ به گردش درميآيد. اين اثر توأم با فشار ساق چپ بوده و وزن سواركار به طرف چپ خواهد بود .
اثر چهارم دستجلو مخالف متضاد (جلو شانه)
اگر دستجلو مخالف از جلوي جدوگاه بگذرد (به طرف شانه چپ) شانههاي اسب به طرف عقب و به چپ رانده ميشود . در اين صورت اگر اسب متوقف باشد، در حال عقبنشيني به طرف چپ به گردش درميآيد و اگر در حال حركت باشد، حركت را ملايم كرده و به طرف چپ به گردش درميآيد. اين اثر توأم با فشار ساق چپ بوده و وزن سواركار به طرف چپ است .
اثر پنجم دستجلو مخالف متضاد (عقب شانه)
اگر كشيدن دستجلوي مخالف از عقب جدوگاه بگذرد (به طرف كفل چپ) در اين صورت دستجلو روي تمام بدن اسب عمل ميكند و قسمت جلو و قسمت عقب را به طرف چپ ميكشاند.اگر اسب در حركت باشد، اين اثر اريبي دستجلو راست، آن را از طرف راست خم كرده و به طور مورب به جلو و به چپ ميبرد. هر قدر كه اثر و تحرك زيادتر باشد اسب بيشتر به طرف جلو و به چپ رانده ميشود.اين اثر توأم با فشار ساق راست بوده و وزن سوار به طرف چپ خواهد بود .
منبع : كتاب اسب
در كتابهاي كلاسيك با استفاده از كمكها، پنج اثر را نام ميبرند كه در ذيل به تعريف و توضيح آنها ميپردازيم. ولي استادان متأخر،حتي آنان كه خود از بنيانگذاران مكاتب هستند، گاهي اظهار نظرهاي جالبي كردهاند. از جمله يكي از اين استادان، ستيغ گر دن و يال را،مرز قرار داده و ميگويد: دستهاي هر طرف، به هيچ وجه نبايد از مرز ستيغ گردن به طرف ديگر روند، به اين ترتيب منكر سه اثر سوم و چهارم و پنجم ميشوند كه براي اجراي آنها دست بايد از مرز فرضي بگذرد، يعني به جاي پنج اثر، بر اثر اول و دوم صحه ميگذارند. در اين حال:
1- معلوم نيست كه اتكا به يك خط مرزي براي دستها، شامل دستجلوها هم ميشود يا خير، زيرا آن چنان كه ديده ميشود در برخي روشهاي گرفتن دستجلو، تسمههاي آبخوري يا هويزه يك طرف با دست طرف ديگر گرفته ميشوند.
2- توانايي اين كه سواركار بتواند فقط با اشاره انگشتان و بدون جابهجايي دست و مچ، اثر چهار و پنج را اجرا كند، به يك سواركار زبده و استاد در عاليترين سطح آموزش و يك اسب فوقالعاده تعليم ديده و مطيع وحساس نيازمند است، كه هر دو، هم اسب و هم سواركار، از آغاز زير نظر برجستهترين مربيها تربيت شده باشند. حقيقت اين است كه براي اثري مانند اثر چهارم، بدون جابهجايي مچ و دست، انگشتاني بسيار حساس و آزموده، چون انگشتان يك پيانيست لازم است كه به موقع بتواند بنوازد، يا تسمهها را بكشد و اسب هم بايد در حد يك موسيقيشناس با اثرات آشنا و پاسخگو باشد.
3- در بازي چوگان اصولاً بدون اجراي اثر چهارم به همين صورت كه در اين كتاب شرح داده شده است، چپ و راست كردن مقدور است. زيرا سواركار چوگان باز با هيجاني كه براي زدن گوي يا راندن سوار طرف مقابل دارد، حال و حواس نواختن پيانو پيدا نميكند.
اظهارنظر اين گونه استادان به دليل يك بعدي بودن ديد آنهاست. مثلاً اگر استاد مدرسه درساژ هستند، و جز درساژ با كارهاي ديگر اسب آشنا نيستند يا كمتر آشنا هستند، جز راه خود راه ديگري نميشناسند گاهي از سر تفاخر كار ديگران را قبول ندارند.
تعريف: اثرها، اعمال توأم مختلفي هستند كه دستها و ساقهاي سواركار به منظور هدايت درست اسب انجام ميدهند.
در تغييرات سمت، دستجلوها، مستقيماً روي قسمت جلو و به طور غيرمستقيم روي قسمت عقب اسب، عمل ميكنند و ساقها مستقيماً روي قسمت عقب و به طور غيرمستقيم در قسمت جلو كار ميكنند.
اعمال مختلفه، دستها و ساقهاي سوار و آثار حاصله را ميتوان به پنج قسمت اصلي تقسيم كرد. اين تقسيمات جنبه علمي داشته و فقط به منظور بررسي كمكها و روشن شدن فكر مبتديان نوشته شده است.
اثر يكم دستجلو باز – مستقيم
اگر سواركار مچ راست را جلو و به راست ببرد، سر اسب، به طرف راست برده ميشود، زيرا گردن اسب، سر و شانهها نيز به نوبهي خود گردن را پيروي ميكنند. بنابراين، اسب در حال پيشروي به طرف راست، به گردش درميآيد. در موقع عمل، سواركار بايد از كشيدن دستجلوها به عقب اجتناب ورزد و آرنج را از بدن جدا نكند. در اين اثر هر دو ساق، يك نواخت به اسب فشار ميآورند و وزن سواركار كمي متمايل به سمت راست ميشود.
اثر دوم دستجلو مستقيم متضاد
اگر دستجلو باز، راست به عقب كشيده شود، شانههاي اسب به طرف عقب و به راست برده شده، كفل اسب به طرف چپ رانده ميشود. اين گردش در حال پيشروي انجام ميگيرد. اين اثر توأم با فشار ساق راست و وزن سوار به سمت راست خواهد بود.
اثر سوم دستجلو مخالف يا اتكا
اگر مچ راست به جلو و از روي گردن به چپ برده شود، پوزه اسب به راست برده ميشود و شانه چپ، سنگين و قسمت زيادي از وزن گردن اسب به شانه چپ تحميل ميگردد، در نتيجه از طرف چپ تعادل اسب به هم ميخورد. بنابراين به طرف چپ به گردش درميآيد. اين اثر توأم با فشار ساق چپ بوده و وزن سواركار به طرف چپ خواهد بود .
اثر چهارم دستجلو مخالف متضاد (جلو شانه)
اگر دستجلو مخالف از جلوي جدوگاه بگذرد (به طرف شانه چپ) شانههاي اسب به طرف عقب و به چپ رانده ميشود . در اين صورت اگر اسب متوقف باشد، در حال عقبنشيني به طرف چپ به گردش درميآيد و اگر در حال حركت باشد، حركت را ملايم كرده و به طرف چپ به گردش درميآيد. اين اثر توأم با فشار ساق چپ بوده و وزن سواركار به طرف چپ است .
اثر پنجم دستجلو مخالف متضاد (عقب شانه)
اگر كشيدن دستجلوي مخالف از عقب جدوگاه بگذرد (به طرف كفل چپ) در اين صورت دستجلو روي تمام بدن اسب عمل ميكند و قسمت جلو و قسمت عقب را به طرف چپ ميكشاند.اگر اسب در حركت باشد، اين اثر اريبي دستجلو راست، آن را از طرف راست خم كرده و به طور مورب به جلو و به چپ ميبرد. هر قدر كه اثر و تحرك زيادتر باشد اسب بيشتر به طرف جلو و به چپ رانده ميشود.اين اثر توأم با فشار ساق راست بوده و وزن سوار به طرف چپ خواهد بود .
منبع : كتاب اسب