♘امیرحسین♞
♘ مدیریت انجمن اسب ایران ♞
اسب نسایی یک نژاد اسب منقرض شدهاست که بومی شهر نیسایا (Nisaia) بود که در دشتهای نسایی در قسمت جنوبی از دامنهٔ کوههای زاگرس واقع شده بود. این اسب خواهان زیادی در دنیای باستان داشت.
گفته شدهاست که اسب نسایی باستانی در مقایسه با اسبهای خالص بعدی که بعدها در تمدن ایران به وجود آمد و سری قلمی داشتند، سری ستبر و نیرومند داشتند که مشخصه اسبهای جنگی بودند
یونانیان باستان آن را به خاطر نیسا که محل پرورش آن اسب بود، اسب نسایی میگفتند و چینیها آن را اسب آسمانی یا اژدهای گیاهخوار میگفتند! آن اسب با ارزش ترین اسب در دنیای باستان بود و به عنوان زیباترین اسبی که تاکنون وجود داشته شناخته شدهاست
اسبهای نسایی سلطنتی نشانی از اشرافیت در ایران باستان بودند. دو اسب نسایی نر سفید، ارابه سلطنتی را میکشیدند در حالی که چهار تا از این اسبان شاهی ارابه اهورامزدا را میکشیدند. سکههای نقرهای از زمان کوروش بزرگ او را در حالی که با نیزه بر پشت اسب، شیرها را شکار میکند نشان میدهد. به راحتی میتوان تعبیر کرد که شجاعت و قابلیت کنترل اسبها بسیار مهمتر از رنگ در این موقعیتها میباشد و در حالت سواری بدون رکاب (در زمان کوروش رکاب وجود نداشت) نیاز به یک سواری نرم و راحت وجود داشت بنابراین میتوان تصور کرد که اسب نسایی در برابر سایر اسبهای موجود در آن زمان مسلما سواری بسیار نرمتری داشتهاست.
در طول سلطنت داریوش، اسب نسایی از ارمنستان تا ازبکستان نیز پرورش مییافت. اسب نسایی خواهان بسیاری داشت و یونانیان (بالاخص اسپارتانها) اسب نسایی را بعدها وارد کردند و آن را در اسطبلهای خودشان پروش دادند و بسیاری از قبایل کوچ نشین (مانند Scythians) در درون و اطراف امپراطوری پارس نیز اسبهای نسایی را گرفتند، وارد کردند و یا دزدیدند.
یونانیان بعدها اسبهای زیادی به شبه جزیره ایبری (قسمتهایی از پرتغال، اسپانیا و فرانسه و...) صادر کردند، جایی که اسب نسایی تاثیر عمیقی بر اجداد اسبهای ایبری کنونی گذاشت از قبیل کاردوسین، لوسیتانو، آندولسی، بارب و موستانگ اسپانیایی.
اسبهای سفید خالص اسبای شاه و خدایان بودند. کوروش بزرگ وقتی که یکی از اسبهایش هنگام گذشتن از رودخانه غرق شد، بسیار پریشان گشت و جایی از رودخانه را که اسبش در آن غرق شده بود، خشکاند. او معتقد بود که هر چیزی که بتواند چنین موجود زیبایی را بکشد، نباید اجازه حرکت داشته باشد.
اما نسا کجا بود؟
دشت بزرگ Nisaean (هرودوت ۷٫۴۰٫۳۰) در ماد اغلب به عنوان خانه اسبان بزرگ و قدبلند نسایی در نظر گرفته میشود (هرودوت ۳٫۱۰۶٫۲) و منطقهای بسیار مهم با توجه به نوشتههای هرودوت، استرابو و .... بودهاست. نیسایا (Nisaia (Old Persian Nisâya, 'settlement') ناحیهای است در غرب ماد. دشت نسایی که توسط مولفان باستانی متعددی ذکر آن گفته شدهاست، به خاطر اسبهای معروفش و شبدر مخصوص آن ناحیه(medicago sativa, "purple medic"; alternatively, alvalva) شناخته شده بود. دشت در ناحیه کوهای زاگرس قرار داشت و در مسیر کرمانشاه کنونی به سمت بیستون و همدان (اکباتان قدیم) بود.
دشت نسایی
اسبهای نسایی آنقدر معروق بودن که امپراطور چین Wu-ti ) در سال ۱۳۰ قبل از میلاد یک ژنرال به نام چانگ چین (Chang Ch'ien) را برای خرید آنها عازم ایران کرد. او هر چند در ماموریتش ناموفق بود ولی سفرش باعث باز شدن راه ابریشم به سمت غرب شد.
اسبان نسایی مشهورترین و با ارزش ترین اسبان دنیای باستان بودند و در ادبیات باستان کشورها به کرات به کار رفتهاست. یونانیان آن را تحسین کرده و از پاهایی که زمین را لرزانده سخن گفتهاند. آنها در ارتش کوروش در مقابل یونانیان به کار گرفته شدند (هرودوت ۷٫۴۰٫۲-۴; ۹٫۲۰) و بعدها به وسیله بقیه پادشاهان. اسب اسکندر مقدونی به نام Bucephalus یک اسب نسایی بود و وی این دشت را در تابستان ۳۲۴ قبل از میلاد دید و ۵۰۰۰۰ اسب را که هنوز در اصطبل پادشاهی بودند یافت. این دشت نسایی نه در شمال همدان (آنطور که اغلب ذکر شده) و نه در خراسان (آنچنان که Minorsky and Bosworth, p. ۹۶۶b ذکر کردهاند) بلکه جایی در استان کرمانشاه (Hanslik, col. ۷۱۲; Herzfeld, 1968, pp. ۱۵ f.) میباشد به طور دقیقتر با توجه به نوشتههای دیودوروس (۱۷٫۱۱۰٫۵)، جایی در ناحیه باغستان در نزدیکی بیستون میباشد
بعدها اینجا «مرغزاردژ» نام گرفت و در عربی مرج القلعه خوانده شد و چراگاه اسبان خلفای عباسی گشت. استرابو که در زمان اشکانیان می زیست، می گوید: «مرغزاری پهناور در میان راه فارس و بابل به ری [دروازه کاسپین] وجود دارد که بنابر آنچه مشهور است در آن، در زمان شاهان پارسی (هخامنشی پنجاه هزار مادیان و نیز نریان های شاهانه می چریدند.
استرابو همچنین می افزاید که اسبان تخمه نسایی در ارمنستان هم پرورده می شدند و «والی ارمنستان هر سال در جشن مهرگان بیست هزار کره اسب برای شاه ایران می فرستاد».
آنچه به نظر میرسد این است که نسا به پرورش گاه اسبان گفته مي شد. در ايران نسا بسيار وجود داشت و نسا ابتدا جایی برای پرورش اسبهای شاهنشاهی بوده و بعدها سایر اصطبلهای شاهنشاهی نیز احتمالا اسم نسا را در مکانهای دیگر به خود گرفتهاند ولی مواردی که ذکر شد مخصوصا دشت نسا احتمالا از اولین اسطبلهای شاهنشاهی و محل اصلی پرورش اسب نسایی بودند که بعدها با انتقال پایتخت، بر تعداد اسطبلها و دشتهای شاهنشاهی برای پروزش اسب نسایی افزوده میشدهاست.
و اما اسب کرد
بر کوه بیستون اسب شگفت انگیزی با استخوان بندی بسیار قوی نمایان است. آن چنان که شایسته یک اسب کوهستان است و دارای سر و کپلی بزرگ، استخوان پیشانی و ستیغ های گونه ای برجسته، این خصوصیات اسبی است که چندان بلند نیست ولی چنان قوی و تواناست که شاهان بر پشتش مغرورانه تکیه کنند و برای زنده ماندن و برتری جویی از قدرتش استفاده کنند.
یونانیانش تحسین و از پاهایی که زمین را لرزانده سخن گفته اند. این اسب امروزه به ندرت دیده میشود با ستیغ های گونه ای برجسته و چشمانی سنگین و خشن که یادگار نیاکان اوست، با گردنی قوی و ستبر و دست و پایی قوی و سمهایی سیاه و سخت بسان سنگ.
اینها مشخصاتیست که برای اسب کرد امروزی لازمست
_ پیشانی برجسته (قوچی) و گاهی مستقیم
_ سر سنگین
_ چشم ها عمیق و خشن
_ استخوان بینی برجسته
_ منخرین درشت
_ ستیغ گونه هویدا
_ فاصله دو استخوان فک در ناحیه حلق زیاد
_ اتصال سر و گردن خشن
_ گردن قوی، سینه از جلو به حد قابل توجه عضلانی
_ دست و پا کوتاه و بسیار محکم با اندک مو در ناحیه شاخ مو
_سم سیاه و محکم
_ در مجموع بدن عضلانی و جمع
_ بسیار باهوش، مطیع، صبور و در راهپیمایی در زمین های کوهستانی توانا
در بررسی اسب کرد امروزی مشکلات گوناگونی وجود دارد که مهمترین آنها عدم وجود یک مرجع تصمیم گیری در زمینه تیپ و کاربرد این نژاد است. که باعث گمراهی علاقمندان به نگهداری و پرورش این اسب شده است. با نداشتم استاندارد از از لحاظ تیپ نمیتوان به یک قایفه ثابت که نشاند دهنده اسب کرد است رسید, موضوعی که در بقیه نژادها دیده میشود ولی در زمینه اسب کرد تیپهای گوناگونی وجود دارد از گردن کوتاه و پهن و سر خشن تا گردن بلند و کمربلند و سر ظریف و سم سفید و تا زمانی که مرجعی وجود نداشته باشد نمیتوان به نتیجه در تولید رسید و همچنین نداشتم مسابقات زیبائی برای نشان دادن و جذب علاقمند به این نژاد و متاسفانه عدم ایجاد کاربرد برای اسب کرد که البته اگر تعزیه را کاربرد امروزی اسب کرد بدانیم نه تنها کاربرد نیست که بلای جانش است و زیر فشارهای طاقت فرسای زنجیر باید از خود پرخونی و حرارت نشان دهد و زیر این فشارها و حرکتهای نابجا دست و پای اسب بسرعت نابود میشود و اسبی که در تعزیه سواری ندهد به گوشه ای رها میشود منتظر مرگ. و بارها دیده شده بهترین اسبان کردی که دیگر نمونه شان را در واقعیت نخواهیم دید مردند و کره ای از خود بجا نگذاشتند تا نسلی را ادامه دهند یا اگر هم تولیدی داشتند در حد کیفیت خود نبوده یا با نژادهای دیگر مخلطو شده اند چون کرد بازان مادیان خوراک نمیدهند !!
و آنهایی که خوراک میدهند گسترش نمیدهند و برای خود تولید میکنند و روزی میرسد که جیبشان خالی میشود و شکم اسبان پر نمیشود و مجبور به استفاده از پوست درختان برای پر کردن شکم.
ببین کوروش که چه می آید سر مرکب افسانه ای یت.
بطور کلی در 3 استان میتوان تجمع اسبان کرد یا نیم کرد دید:
اصفهان , کردستان , کرمانشاه
که تا سالها اسبان تولیدی در کردستان و کرمانشاه به اصفهان منتقل و در تعزیه استفاده میشد و زیر فشار ناشی از سواری و نعبلندی غلط کنار گذاشته میشد و یا میمرد و از اصفهان برای خرید نریانهای جدید به کردستان و کرمانشاه مراجعه میشد. و داستان ادامه داشت تا روزی که دیگر تعداد موجود اسب کرد در مبدا هم بسیار کم شد و بعلت مشکلات اقتصادی تولید اسب بصرفه نبود اسبی هم تولید نشد و واسطه ها شروع به خرید و انتقال اسبان عشایر منطقه که اصلا شجره مشخصی نداشت و حتی معلوم نبود که اصلا کرد است یا نه بنام اسب کرد به علاقمندان کرد. و همچنین بعلت نزدیکی استان کردستان به عراق اسبهای دیگری از نژادهای دیگر پایشان به بازار اسب کرد باز شد که اصلا کرد نبودند و پس از کشش و جفت گیری با اسبان کرد باقیمانده اسبهای جدیدی تولید شد با قدهای بلندتر و کشیده و گاها با قوص اسب عرب در صورت !!
که متاسفانه امروزه تعداد زیادی از این اسیان که در انها شباهتهایی به کرد دیده میشود نگهداری و تولید میشوند و همچنین در کرمانشاه نیز تعدادی از علاقمندان به سمت تولید و نگهداری اسب عرب سوق پیدا کرده اند و تعداد اندک باقیمانده هم مایل به فروش اسبان کرد خود و گسترش این نژاد نیستند.
و اینگونه امروزه هر اسبی که نتوان به ان نژادی اتلاق کرد میشود کرد
در استان اصفهان نیز معیار اصلی شناسایی اسب کرد اصطلاحا پرخونی و نوع حرکت اسب و دم گیری است که در هر نژاد دیگری با قطره ای خون اسب عرب هم دیده میشود.
بنابر این وجود یک مرجع و ایجاد کتاب انساب مهمترین قدم در این زمینه است. البته سالهای گذشته اقداماتی در زمینه داغ کردن اسبان کرد و صدور شناسنامه انجام شد که صرفا از روی تیپ بدنی بوده است و هیچ مبنای علمی بر اساس تست خونی نداشته و چه بسا کره هایی داغ شدند که سالهای بعد مشخص شد کرد نیستند یا به نام پدران دروغین که کرد بودند داغ خورده اند و این معضل خود دو دستگی ایجاد کرده در این زمینه و تعدادی فقط اسبان کردی که داغ داند را قبول دارند و از انان تولید میکنند.
یا فعالیتی که توسط شرکت استرالیایی برای ثبت اسبان کرد انجام گرفت و به نتیجه نرسید آیا این اقدامات که باعث دلسردی علاقمندان و سردرگمی آنان میشود نباید پیگیری و به نتیجه مشخصی برسد؟
آیا واقعا جایگاه این اسب که اجدادش را اسب نسائی میدانیم این است؟ آیا این چیزی که ما امروز بعنوان اسب کرد نگهداری و تولید میکنیم بازمانده اسبانی هستند که در تخت جمشید و نقش رستم و طاق بستان دیده میشود؟ آیا میتوان با تعداد اندک باقمانده به آن تیپ از اسب رسید؟
استفاده اصلی که اسب کرد که روزی چوگان بود و جایش را به اسبان دوخون را چه کسی جوابگوست؟ چرا فدراسیون چوگان از اسب کرد استفاده نمیکند؟ آیا توانایی لازم را ندارند؟ چرا برای رسیدن به کیفیت تلاشی نمیشود؟
به کشوری مثل آرزانتین که شماره یک چوگان دنیاست نگاهی می اندازیم که هر ساله جامهای بین المللی در زمینه چوگان برگزار میکند و حتی نژادی بنام پولو پونی تولید کرده و به دنیا برای استفاده چوگان میفروشد. رتبه ما در چوگان دنیا کجاست؟ چوگان میراث ما بود که تبدیل شده به یک تشریفات و حتی خیلی عقبتر از کشورهای خلیج که در ورزش چوگان سرمایه گذاری کرده اند.
یا رشته تازه تاسیس کمانگیری روی اسب که قدمتش 7-8 سال بیشتر نیست و توسط کره جنوبی بصورت رسمی ثبت شده و دارای فدراسیون جداگانه میباشد و انگار اسب کرد ساخته شده برای این رشته.
و یا همچنین درساژ کلاسیک که در آن اسبی استفاده میشود که اجدادش اسبان کردی هستند که زمان جنگ سلطه مسلمانان بر اندلوس به اروپا میرود و پایه اسبان جنگ و بعدها درساژ و سواری نظامی را میگذارد.
سواری استقامتی را هم نمیتوان فراموش کرد البته که افتخار اسب کرد پیمودن مسیرهای طولانی و ناهموار بوده است همیشه.
گردآوری و تنظیم : امیرحسین قاسمی
هر گونه کپی برداری از مطلب صرفا با اجازه کتبی از موسسه حامیان اسب پرشین مجاز میباشد.
در مبحث به بررسی یکی از زیر شاخه های اسپنیش هورس (لوسیتانو) میپردازیم
گفته شدهاست که اسب نسایی باستانی در مقایسه با اسبهای خالص بعدی که بعدها در تمدن ایران به وجود آمد و سری قلمی داشتند، سری ستبر و نیرومند داشتند که مشخصه اسبهای جنگی بودند
یونانیان باستان آن را به خاطر نیسا که محل پرورش آن اسب بود، اسب نسایی میگفتند و چینیها آن را اسب آسمانی یا اژدهای گیاهخوار میگفتند! آن اسب با ارزش ترین اسب در دنیای باستان بود و به عنوان زیباترین اسبی که تاکنون وجود داشته شناخته شدهاست
اسبهای نسایی سلطنتی نشانی از اشرافیت در ایران باستان بودند. دو اسب نسایی نر سفید، ارابه سلطنتی را میکشیدند در حالی که چهار تا از این اسبان شاهی ارابه اهورامزدا را میکشیدند. سکههای نقرهای از زمان کوروش بزرگ او را در حالی که با نیزه بر پشت اسب، شیرها را شکار میکند نشان میدهد. به راحتی میتوان تعبیر کرد که شجاعت و قابلیت کنترل اسبها بسیار مهمتر از رنگ در این موقعیتها میباشد و در حالت سواری بدون رکاب (در زمان کوروش رکاب وجود نداشت) نیاز به یک سواری نرم و راحت وجود داشت بنابراین میتوان تصور کرد که اسب نسایی در برابر سایر اسبهای موجود در آن زمان مسلما سواری بسیار نرمتری داشتهاست.
در طول سلطنت داریوش، اسب نسایی از ارمنستان تا ازبکستان نیز پرورش مییافت. اسب نسایی خواهان بسیاری داشت و یونانیان (بالاخص اسپارتانها) اسب نسایی را بعدها وارد کردند و آن را در اسطبلهای خودشان پروش دادند و بسیاری از قبایل کوچ نشین (مانند Scythians) در درون و اطراف امپراطوری پارس نیز اسبهای نسایی را گرفتند، وارد کردند و یا دزدیدند.
یونانیان بعدها اسبهای زیادی به شبه جزیره ایبری (قسمتهایی از پرتغال، اسپانیا و فرانسه و...) صادر کردند، جایی که اسب نسایی تاثیر عمیقی بر اجداد اسبهای ایبری کنونی گذاشت از قبیل کاردوسین، لوسیتانو، آندولسی، بارب و موستانگ اسپانیایی.
اسبهای سفید خالص اسبای شاه و خدایان بودند. کوروش بزرگ وقتی که یکی از اسبهایش هنگام گذشتن از رودخانه غرق شد، بسیار پریشان گشت و جایی از رودخانه را که اسبش در آن غرق شده بود، خشکاند. او معتقد بود که هر چیزی که بتواند چنین موجود زیبایی را بکشد، نباید اجازه حرکت داشته باشد.
اما نسا کجا بود؟
دشت بزرگ Nisaean (هرودوت ۷٫۴۰٫۳۰) در ماد اغلب به عنوان خانه اسبان بزرگ و قدبلند نسایی در نظر گرفته میشود (هرودوت ۳٫۱۰۶٫۲) و منطقهای بسیار مهم با توجه به نوشتههای هرودوت، استرابو و .... بودهاست. نیسایا (Nisaia (Old Persian Nisâya, 'settlement') ناحیهای است در غرب ماد. دشت نسایی که توسط مولفان باستانی متعددی ذکر آن گفته شدهاست، به خاطر اسبهای معروفش و شبدر مخصوص آن ناحیه(medicago sativa, "purple medic"; alternatively, alvalva) شناخته شده بود. دشت در ناحیه کوهای زاگرس قرار داشت و در مسیر کرمانشاه کنونی به سمت بیستون و همدان (اکباتان قدیم) بود.
دشت نسایی
اسبهای نسایی آنقدر معروق بودن که امپراطور چین Wu-ti ) در سال ۱۳۰ قبل از میلاد یک ژنرال به نام چانگ چین (Chang Ch'ien) را برای خرید آنها عازم ایران کرد. او هر چند در ماموریتش ناموفق بود ولی سفرش باعث باز شدن راه ابریشم به سمت غرب شد.
اسبان نسایی مشهورترین و با ارزش ترین اسبان دنیای باستان بودند و در ادبیات باستان کشورها به کرات به کار رفتهاست. یونانیان آن را تحسین کرده و از پاهایی که زمین را لرزانده سخن گفتهاند. آنها در ارتش کوروش در مقابل یونانیان به کار گرفته شدند (هرودوت ۷٫۴۰٫۲-۴; ۹٫۲۰) و بعدها به وسیله بقیه پادشاهان. اسب اسکندر مقدونی به نام Bucephalus یک اسب نسایی بود و وی این دشت را در تابستان ۳۲۴ قبل از میلاد دید و ۵۰۰۰۰ اسب را که هنوز در اصطبل پادشاهی بودند یافت. این دشت نسایی نه در شمال همدان (آنطور که اغلب ذکر شده) و نه در خراسان (آنچنان که Minorsky and Bosworth, p. ۹۶۶b ذکر کردهاند) بلکه جایی در استان کرمانشاه (Hanslik, col. ۷۱۲; Herzfeld, 1968, pp. ۱۵ f.) میباشد به طور دقیقتر با توجه به نوشتههای دیودوروس (۱۷٫۱۱۰٫۵)، جایی در ناحیه باغستان در نزدیکی بیستون میباشد
بعدها اینجا «مرغزاردژ» نام گرفت و در عربی مرج القلعه خوانده شد و چراگاه اسبان خلفای عباسی گشت. استرابو که در زمان اشکانیان می زیست، می گوید: «مرغزاری پهناور در میان راه فارس و بابل به ری [دروازه کاسپین] وجود دارد که بنابر آنچه مشهور است در آن، در زمان شاهان پارسی (هخامنشی پنجاه هزار مادیان و نیز نریان های شاهانه می چریدند.
استرابو همچنین می افزاید که اسبان تخمه نسایی در ارمنستان هم پرورده می شدند و «والی ارمنستان هر سال در جشن مهرگان بیست هزار کره اسب برای شاه ایران می فرستاد».
آنچه به نظر میرسد این است که نسا به پرورش گاه اسبان گفته مي شد. در ايران نسا بسيار وجود داشت و نسا ابتدا جایی برای پرورش اسبهای شاهنشاهی بوده و بعدها سایر اصطبلهای شاهنشاهی نیز احتمالا اسم نسا را در مکانهای دیگر به خود گرفتهاند ولی مواردی که ذکر شد مخصوصا دشت نسا احتمالا از اولین اسطبلهای شاهنشاهی و محل اصلی پرورش اسب نسایی بودند که بعدها با انتقال پایتخت، بر تعداد اسطبلها و دشتهای شاهنشاهی برای پروزش اسب نسایی افزوده میشدهاست.
و اما اسب کرد
بر کوه بیستون اسب شگفت انگیزی با استخوان بندی بسیار قوی نمایان است. آن چنان که شایسته یک اسب کوهستان است و دارای سر و کپلی بزرگ، استخوان پیشانی و ستیغ های گونه ای برجسته، این خصوصیات اسبی است که چندان بلند نیست ولی چنان قوی و تواناست که شاهان بر پشتش مغرورانه تکیه کنند و برای زنده ماندن و برتری جویی از قدرتش استفاده کنند.
یونانیانش تحسین و از پاهایی که زمین را لرزانده سخن گفته اند. این اسب امروزه به ندرت دیده میشود با ستیغ های گونه ای برجسته و چشمانی سنگین و خشن که یادگار نیاکان اوست، با گردنی قوی و ستبر و دست و پایی قوی و سمهایی سیاه و سخت بسان سنگ.
اینها مشخصاتیست که برای اسب کرد امروزی لازمست
_ پیشانی برجسته (قوچی) و گاهی مستقیم
_ سر سنگین
_ چشم ها عمیق و خشن
_ استخوان بینی برجسته
_ منخرین درشت
_ ستیغ گونه هویدا
_ فاصله دو استخوان فک در ناحیه حلق زیاد
_ اتصال سر و گردن خشن
_ گردن قوی، سینه از جلو به حد قابل توجه عضلانی
_ دست و پا کوتاه و بسیار محکم با اندک مو در ناحیه شاخ مو
_سم سیاه و محکم
_ در مجموع بدن عضلانی و جمع
_ بسیار باهوش، مطیع، صبور و در راهپیمایی در زمین های کوهستانی توانا
در بررسی اسب کرد امروزی مشکلات گوناگونی وجود دارد که مهمترین آنها عدم وجود یک مرجع تصمیم گیری در زمینه تیپ و کاربرد این نژاد است. که باعث گمراهی علاقمندان به نگهداری و پرورش این اسب شده است. با نداشتم استاندارد از از لحاظ تیپ نمیتوان به یک قایفه ثابت که نشاند دهنده اسب کرد است رسید, موضوعی که در بقیه نژادها دیده میشود ولی در زمینه اسب کرد تیپهای گوناگونی وجود دارد از گردن کوتاه و پهن و سر خشن تا گردن بلند و کمربلند و سر ظریف و سم سفید و تا زمانی که مرجعی وجود نداشته باشد نمیتوان به نتیجه در تولید رسید و همچنین نداشتم مسابقات زیبائی برای نشان دادن و جذب علاقمند به این نژاد و متاسفانه عدم ایجاد کاربرد برای اسب کرد که البته اگر تعزیه را کاربرد امروزی اسب کرد بدانیم نه تنها کاربرد نیست که بلای جانش است و زیر فشارهای طاقت فرسای زنجیر باید از خود پرخونی و حرارت نشان دهد و زیر این فشارها و حرکتهای نابجا دست و پای اسب بسرعت نابود میشود و اسبی که در تعزیه سواری ندهد به گوشه ای رها میشود منتظر مرگ. و بارها دیده شده بهترین اسبان کردی که دیگر نمونه شان را در واقعیت نخواهیم دید مردند و کره ای از خود بجا نگذاشتند تا نسلی را ادامه دهند یا اگر هم تولیدی داشتند در حد کیفیت خود نبوده یا با نژادهای دیگر مخلطو شده اند چون کرد بازان مادیان خوراک نمیدهند !!
و آنهایی که خوراک میدهند گسترش نمیدهند و برای خود تولید میکنند و روزی میرسد که جیبشان خالی میشود و شکم اسبان پر نمیشود و مجبور به استفاده از پوست درختان برای پر کردن شکم.
ببین کوروش که چه می آید سر مرکب افسانه ای یت.
بطور کلی در 3 استان میتوان تجمع اسبان کرد یا نیم کرد دید:
اصفهان , کردستان , کرمانشاه
که تا سالها اسبان تولیدی در کردستان و کرمانشاه به اصفهان منتقل و در تعزیه استفاده میشد و زیر فشار ناشی از سواری و نعبلندی غلط کنار گذاشته میشد و یا میمرد و از اصفهان برای خرید نریانهای جدید به کردستان و کرمانشاه مراجعه میشد. و داستان ادامه داشت تا روزی که دیگر تعداد موجود اسب کرد در مبدا هم بسیار کم شد و بعلت مشکلات اقتصادی تولید اسب بصرفه نبود اسبی هم تولید نشد و واسطه ها شروع به خرید و انتقال اسبان عشایر منطقه که اصلا شجره مشخصی نداشت و حتی معلوم نبود که اصلا کرد است یا نه بنام اسب کرد به علاقمندان کرد. و همچنین بعلت نزدیکی استان کردستان به عراق اسبهای دیگری از نژادهای دیگر پایشان به بازار اسب کرد باز شد که اصلا کرد نبودند و پس از کشش و جفت گیری با اسبان کرد باقیمانده اسبهای جدیدی تولید شد با قدهای بلندتر و کشیده و گاها با قوص اسب عرب در صورت !!
که متاسفانه امروزه تعداد زیادی از این اسیان که در انها شباهتهایی به کرد دیده میشود نگهداری و تولید میشوند و همچنین در کرمانشاه نیز تعدادی از علاقمندان به سمت تولید و نگهداری اسب عرب سوق پیدا کرده اند و تعداد اندک باقیمانده هم مایل به فروش اسبان کرد خود و گسترش این نژاد نیستند.
و اینگونه امروزه هر اسبی که نتوان به ان نژادی اتلاق کرد میشود کرد
در استان اصفهان نیز معیار اصلی شناسایی اسب کرد اصطلاحا پرخونی و نوع حرکت اسب و دم گیری است که در هر نژاد دیگری با قطره ای خون اسب عرب هم دیده میشود.
بنابر این وجود یک مرجع و ایجاد کتاب انساب مهمترین قدم در این زمینه است. البته سالهای گذشته اقداماتی در زمینه داغ کردن اسبان کرد و صدور شناسنامه انجام شد که صرفا از روی تیپ بدنی بوده است و هیچ مبنای علمی بر اساس تست خونی نداشته و چه بسا کره هایی داغ شدند که سالهای بعد مشخص شد کرد نیستند یا به نام پدران دروغین که کرد بودند داغ خورده اند و این معضل خود دو دستگی ایجاد کرده در این زمینه و تعدادی فقط اسبان کردی که داغ داند را قبول دارند و از انان تولید میکنند.
یا فعالیتی که توسط شرکت استرالیایی برای ثبت اسبان کرد انجام گرفت و به نتیجه نرسید آیا این اقدامات که باعث دلسردی علاقمندان و سردرگمی آنان میشود نباید پیگیری و به نتیجه مشخصی برسد؟
آیا واقعا جایگاه این اسب که اجدادش را اسب نسائی میدانیم این است؟ آیا این چیزی که ما امروز بعنوان اسب کرد نگهداری و تولید میکنیم بازمانده اسبانی هستند که در تخت جمشید و نقش رستم و طاق بستان دیده میشود؟ آیا میتوان با تعداد اندک باقمانده به آن تیپ از اسب رسید؟
استفاده اصلی که اسب کرد که روزی چوگان بود و جایش را به اسبان دوخون را چه کسی جوابگوست؟ چرا فدراسیون چوگان از اسب کرد استفاده نمیکند؟ آیا توانایی لازم را ندارند؟ چرا برای رسیدن به کیفیت تلاشی نمیشود؟
به کشوری مثل آرزانتین که شماره یک چوگان دنیاست نگاهی می اندازیم که هر ساله جامهای بین المللی در زمینه چوگان برگزار میکند و حتی نژادی بنام پولو پونی تولید کرده و به دنیا برای استفاده چوگان میفروشد. رتبه ما در چوگان دنیا کجاست؟ چوگان میراث ما بود که تبدیل شده به یک تشریفات و حتی خیلی عقبتر از کشورهای خلیج که در ورزش چوگان سرمایه گذاری کرده اند.
یا رشته تازه تاسیس کمانگیری روی اسب که قدمتش 7-8 سال بیشتر نیست و توسط کره جنوبی بصورت رسمی ثبت شده و دارای فدراسیون جداگانه میباشد و انگار اسب کرد ساخته شده برای این رشته.
و یا همچنین درساژ کلاسیک که در آن اسبی استفاده میشود که اجدادش اسبان کردی هستند که زمان جنگ سلطه مسلمانان بر اندلوس به اروپا میرود و پایه اسبان جنگ و بعدها درساژ و سواری نظامی را میگذارد.
سواری استقامتی را هم نمیتوان فراموش کرد البته که افتخار اسب کرد پیمودن مسیرهای طولانی و ناهموار بوده است همیشه.
گردآوری و تنظیم : امیرحسین قاسمی
هر گونه کپی برداری از مطلب صرفا با اجازه کتبی از موسسه حامیان اسب پرشین مجاز میباشد.
در مبحث به بررسی یکی از زیر شاخه های اسپنیش هورس (لوسیتانو) میپردازیم