♘امیرحسین♞
♘ مدیریت انجمن اسب ایران ♞
تعادل در سواركاري :
هر موجودي داراي مركز ثقلي است و تعادل هر موجودي با هماهنگي اين مركز ثقل با زمين حفظ مي شود و خط عمود فرضي رسم شده از مركز ثقل بر زمين خط ثقل ناميده مي شود . هر جسمي داراي فقط يك مركز ثقل است و از اين مركز به زمين هم فقط يك خط بنام خط ثقل عمود مي شود . هر موجودي با تكيه بر نقاط اتكاء مختلفي تعادل خود را حفظ مي كند . يك صندلي بر روي چهار پايه و يك اسب بر روي دو دست و دو پا و يك سواركار با نشستن بر روي اسب در حاليكه دو استخوان نشيمن و محل اتصال آنها در تماس با زين است حفظ تعادل مي كند و چنانچه اين تعادل بر هم بخورد ، موجود به حالت نامتعادل تغيير وضعيت مي دهد و هنگاميكه موجودي به حركت در ميآيد مركز ثقل او تغيير مي كند . در حالتهاي خاص از اجسام و يا وضعيت سوار بر روي اسب اين مركز ثقل مي تواند خارج از جسم قرار بگيرد . مانندگوي توخالي ، حلقه آهني و يا سواري به هنگام مسابقات اسب دواني و يا پرش .
سواركاري كه به درستي بر روي اسب مستقر مي شود مركز ثقل او تقريبا عمود بر مركز ثقل اسب مي شود و در هر حالتي كه اسب به خود مي گيرد حفظ ثقلي او منطبق است بر خط ثقل اسب و اين در حالتي است كه اسب ايستاده و يا روي سطحي صاف حركت مي كند و هر يك از حركتهاي اسب ، به مانند آوردن سر به بالا و يا بردن به پائين و هر نوع انحناء بدن به راست يا چپ مركز ثقل او را تا اندازه اي تغيير مي دهد و مربي اسب (سواركار) موظف است ثقل خود را در همه حالتها با ثقل اسب هماهنگ كند و فقط در اين صورت است كه اسب وزن سوار را به راحتي تحمل كرده و سوار هم حداكثر بهره برداري را از قدرت اسب مي نمايد .
تجسم اين حالت موقعي امكان پذير است كه با كوله باري بر پشت حركت مي كنيد و يا انتهاي ميله اي را بر نوك انگشت قرارداده و سعي مي كنيد در حال حركت آنرا حمل كنيد . به هنگام حمل وسيله اي بايد به جلو خم شوند تا بتوانند به راحتي حركت كنيد .
سواركار بايد به هنگام حركت اسب به جلو ، هماهنگ با سرعت اسب ، مركز ثقل خود را به سمت جلو ( جهت حركت اسب ) متمايل كند تا حدي كه مقداري جلوتر از مركز ثقل اسب قرار بگيرد و براي حفظ اين حالت بايد در حالت تعادل كامل در زين قرار گرفت ، يعني با اسب حركت كرده يا حركتهاي اسب را تعقيب كند .
اگر ثقل سوار از ثقل اسب عقب بماند ، فقط حمل مي شود سواركار بايد ابتداء ثقل خود را با اسب هماهنگ كند و سپس نشست خود را بر روي سه نقطه اتكاء تنظيم نمايد و حفظ اين دو حالت هماهنگ با هم امكان پذير نيست .
پس بايد يكي را برگزيد كه حالت نيم نشست را بوجود مي آورد در اين حالت سوار خود را به جلوي زين كشيده با پائين دادن پاشنه ها بيشتر اتكاء را بر روي رانها و پهناي ساق مستقر مي كند . در حركتهاي آرام (قدم ، يورتمه و چهار نعل جمع ) اين تضاد چندان مشهود نيست ولي اين مشكل عدم هماهنگي ثقل را در سوارهاي مبتدي و يا بدرستي آموزش نديده به وضوح مي توان ديد .
هماهنگي سواركار با اسب به هنگام اسب دواني و يا پرش كه سواركار ثقل خود را كاملا به جلو مي كشد ، نمايش نيست ، بلكه كمكي است به اسب براي بهبود دويدن و يا بهتر پريدن .
بهر حال از گستردگي بحث تعادل تا به همين جا بسنده كرده و اضافه مي كنيم كه ، سواركار ابتدا اسب را كمك مي كند تا متعادل و متوازن حركت كند و هر چه مراحل آموزش پيشرفته تر مي شود ، اين هماهنگي بيشتر شده و تا به جائي مي رسد كه سوار قادر مي شود به نفع حركت دلخواه خود تعادل اسب را بر هم زده و او را با ثقل خود هماهنگ كند.
هر موجودي داراي مركز ثقلي است و تعادل هر موجودي با هماهنگي اين مركز ثقل با زمين حفظ مي شود و خط عمود فرضي رسم شده از مركز ثقل بر زمين خط ثقل ناميده مي شود . هر جسمي داراي فقط يك مركز ثقل است و از اين مركز به زمين هم فقط يك خط بنام خط ثقل عمود مي شود . هر موجودي با تكيه بر نقاط اتكاء مختلفي تعادل خود را حفظ مي كند . يك صندلي بر روي چهار پايه و يك اسب بر روي دو دست و دو پا و يك سواركار با نشستن بر روي اسب در حاليكه دو استخوان نشيمن و محل اتصال آنها در تماس با زين است حفظ تعادل مي كند و چنانچه اين تعادل بر هم بخورد ، موجود به حالت نامتعادل تغيير وضعيت مي دهد و هنگاميكه موجودي به حركت در ميآيد مركز ثقل او تغيير مي كند . در حالتهاي خاص از اجسام و يا وضعيت سوار بر روي اسب اين مركز ثقل مي تواند خارج از جسم قرار بگيرد . مانندگوي توخالي ، حلقه آهني و يا سواري به هنگام مسابقات اسب دواني و يا پرش .
سواركاري كه به درستي بر روي اسب مستقر مي شود مركز ثقل او تقريبا عمود بر مركز ثقل اسب مي شود و در هر حالتي كه اسب به خود مي گيرد حفظ ثقلي او منطبق است بر خط ثقل اسب و اين در حالتي است كه اسب ايستاده و يا روي سطحي صاف حركت مي كند و هر يك از حركتهاي اسب ، به مانند آوردن سر به بالا و يا بردن به پائين و هر نوع انحناء بدن به راست يا چپ مركز ثقل او را تا اندازه اي تغيير مي دهد و مربي اسب (سواركار) موظف است ثقل خود را در همه حالتها با ثقل اسب هماهنگ كند و فقط در اين صورت است كه اسب وزن سوار را به راحتي تحمل كرده و سوار هم حداكثر بهره برداري را از قدرت اسب مي نمايد .
تجسم اين حالت موقعي امكان پذير است كه با كوله باري بر پشت حركت مي كنيد و يا انتهاي ميله اي را بر نوك انگشت قرارداده و سعي مي كنيد در حال حركت آنرا حمل كنيد . به هنگام حمل وسيله اي بايد به جلو خم شوند تا بتوانند به راحتي حركت كنيد .
سواركار بايد به هنگام حركت اسب به جلو ، هماهنگ با سرعت اسب ، مركز ثقل خود را به سمت جلو ( جهت حركت اسب ) متمايل كند تا حدي كه مقداري جلوتر از مركز ثقل اسب قرار بگيرد و براي حفظ اين حالت بايد در حالت تعادل كامل در زين قرار گرفت ، يعني با اسب حركت كرده يا حركتهاي اسب را تعقيب كند .
اگر ثقل سوار از ثقل اسب عقب بماند ، فقط حمل مي شود سواركار بايد ابتداء ثقل خود را با اسب هماهنگ كند و سپس نشست خود را بر روي سه نقطه اتكاء تنظيم نمايد و حفظ اين دو حالت هماهنگ با هم امكان پذير نيست .
پس بايد يكي را برگزيد كه حالت نيم نشست را بوجود مي آورد در اين حالت سوار خود را به جلوي زين كشيده با پائين دادن پاشنه ها بيشتر اتكاء را بر روي رانها و پهناي ساق مستقر مي كند . در حركتهاي آرام (قدم ، يورتمه و چهار نعل جمع ) اين تضاد چندان مشهود نيست ولي اين مشكل عدم هماهنگي ثقل را در سوارهاي مبتدي و يا بدرستي آموزش نديده به وضوح مي توان ديد .
هماهنگي سواركار با اسب به هنگام اسب دواني و يا پرش كه سواركار ثقل خود را كاملا به جلو مي كشد ، نمايش نيست ، بلكه كمكي است به اسب براي بهبود دويدن و يا بهتر پريدن .
بهر حال از گستردگي بحث تعادل تا به همين جا بسنده كرده و اضافه مي كنيم كه ، سواركار ابتدا اسب را كمك مي كند تا متعادل و متوازن حركت كند و هر چه مراحل آموزش پيشرفته تر مي شود ، اين هماهنگي بيشتر شده و تا به جائي مي رسد كه سوار قادر مي شود به نفع حركت دلخواه خود تعادل اسب را بر هم زده و او را با ثقل خود هماهنگ كند.