آقای پورمانیان:
کورس نوروزآباد بود،غزال رو از خرم آیاد بردم تهران برای کشش.به خانم گفتم مادیون رو برای کشش آوردم،خانم گفتند که مادیان آبستن هست،من باور نمیکردم چند بار به خانم گقتم که مادیون را بکشند ولی ایشون قبول نکردن،حقیقتا من هم از دست خانم خیلی ناراحت شدم باهودم گفتم نمیخوای نکشی،نکش چرا بهونه میاری؟!
من هم غزل رو تو مسابفه کورس ثبت نام کردم...که خانم هنوز هم مخالفت میکردن که اسب رو ندویونم ولی این بار من قبول نکردم و هرطوری که شد توی مسابقه شرکت کردم وغزال هم سنگ تموم گذاشت و اول شد...
شب مادیون رو کنار چادر بسته بودیم و دیگه میخواستیم بخوابیم حدودا ساعت 12شب بود که مادیون دراز کشید زمین و تکسیاتور رو به دنیا آورد...منم در خال که دوتا شاخ روی سرم بود فقط مادیون وکره اش را نگاه میکردم...
ساعت 4 بعداز ظهر غزال توی کورس یک میشه و 12 شب تکسیاتور رو میزاد!!!...