ايران يا همان پارس يکي از شاخص ترين اقوام مشرق زمين بود که در روند تکاملي اسب شرقي نقش داشت .در شمال شرقي اين ناحيه سه زيرگونه از اسبهاي وحشي وجود داشتند که مبناي تکامل اسبهاي شرقي محسوب مي شوند. اين اسبها عبارتند از : اسب هاي لاغر و باريک اندام ترکمن . اسب هاي متوسط القامه سکائي و اسبهاي کوچک اندام کوهستاني که دليل اثبات آنها فسيلهاي کشف شده در اين مناطق مي باشد .
اين اسبها امروزه نيز وجود دارند و با نامهاي ترکمن - يابو و اسبچه خزر شناخته شده هستند.
پراکندگي و توسعه جمعيت اسبچه خزر را مي توان در وسعتي از گپه داغ در رشته کوه البرز تا کوههاي زاگرس مشاهده کرد . اين اسب جزء اولين اسبهاي رام شده توسط سومري ها ( خوزستان امروزي ) محسوب مي شود و در زمان پادشاهي اشکانيان و ساسانيان اين اسب در خدمت انسان بوده است تا اينکه به مرور زمان از صحنه روزگار محو شد .
در سال 1965 مجددا اين گونه از اسبها در گله هاي نيمه وحشي سواحل درياي خزر ديده شدند که مي توان اين امر را يک بازگشت ژنتيکي تلقي کرد.متعاقب اين کشف تلاشهائي جهت ازدياد نسل اين اسبها صورت گرفت که عمده آنها در خارج از کشور بود . در بين سالهاي 1965 تا 1993 تعداد 30 راس از اين اسبچه ها صادر و تعداد 1200 راس نيز در انجمن بين المللي اسبچه خزر ( واقع در انگلستان ) ثبت شدند.در کشورهائي همچون : انگلستان – آمريکا – زلاندنو – فرانسه – سوئد – نروژ و ايران نيز چنين انجمني وجود دارد اسب سکائي داراي پراکندگي و توسعه جمعيتي است که محدوده آن از شمال شرق ايران شروع شده و تا سيبري در شمال و از غرب تا اروپاي شرقي ادامه دارد .
اگرچه امروزه تعداد کمي از اين اسبها باقي مانده است اما به استناد تحقيقات دکتر Gus Cothran اين تعداد خالص مي باشند .
به احتمال قوي مي بايست گله هاي بزرگي از اين اسبها با همان مشخصه هاي خوني در قزاقستان وجود داشته باشد ولي تا کنون هيچگونه مطالعات ژنتيکي براي اثبات اين امر بر روي آنها صورت نگرفته است . در ايران باستان از اين اسبها براي باربري و حمل و نقل استفاده مي شد .
پراکندگي و توسعه گله هاي اسب ترکمن شامل محدوده اي است که از ساحل شرقي درياي خزر شروع شده و تا دامنه هاي شمالي البرز ادامه دارد و از کپه داغ تا کوههاي تيان شان نيز گسترش يافته است .
در تمامي اين مناطق اين اسبها داراي همان مشخصه هاي فيزيکي و ساختار اندامي مي باشند که در اسبهاي ترکمن امروزي قابل روئيت است . يعني اندام باريک با ساقهاي بلند از طرف ديگر حجاري هاي موجود در قزاقستان و نقاشي هاي سبو ها و تنگهاي يوناني مبين اين موضوع مي باشد .
زمان دقيق اهلي شدن اين گونه از اسب کاملا مشخص نيست . اما از نمونه هاي استخواني کشف شده قدمتي معادل 1600 سال قبل از ميلاد مسيح را در مصر و 1000 سال قبل از ميلاد را در يونان نشان مي دهد.
فراواني گله هاي اين نوع اسب در زمان قديم چشمگير بوده ولي امروزه تعداد بسيار کمي از آنها باقي مانده است.
در زمان پادشاهي داريوش ساليانه تعداد 30000 راس از اين اسبها به ممالک ديگر صادر مي شد که اين تعداد امروزه به 400 راس در سال تقليل يافته است .
يکي از عمده ترين دلايل اين انقراض را مي توان وارد کردن اسبهاي ترابرد و عدم شرکت اسبهاي ترکمن در مسابقات اسب داواني دانست . اسبهاي ترکمن در حقيقت اجداد اسبهاي تيزتک و چالاک امروزي مشرق زمين هستند
Dendogram ها بيانگر اين واقعيت هستند که اسبچه خزر اولين جد اسبهاي مشرق زمين بوده است و بعد از آن اسبهاي يابو و ترکمن قرار دارند . بعد از اين سه تيره - اسبهاي کرد را مي توان پدر اسبهاي دو خون مشرق زمين محسوب کرد .
در زمان قديم اين اسب ( اسب کرد ) بنام هاي : آشوري – Nisaean - پارتي – ساساني و ..... معروف بوده است .
آنطور که مي گويند اسب عرب پارسي بعد از اسب هاي بدوي عرب بوجودآمده است.
اسبهاي دو خون شرقي تلفيقي از اسبچه خزر – يابو و اسب ترکمن مي باشند. در يک تقسيم بندي ژنتيکي که در مقياس 1 به 10 صورت گرفته است يابو داراي 9 شاخص ژنتيکي و اسبچه خزر و ترکمن داراي 8 شاخص مي باشند.
اسب ترکمن و اسب استپ هاي روسيه داراي يک رتبه هستند . خط ارتباطي که از ترازهاي اسب بومي پارسي – ترکمن و اسبهاي استپهاي روسيه رسم شده است مستقيما به ترازهاي اسبهاي امروزي يعني يابو – ترکمن و اسبچه خزر متصل مي شوند .
اسب کرد داراي رتبه بالاتري نسبت به اسب عرب و اسب پارسي مي باشد .
به رغم مشکلات بالقوه اي که در امر نشانه گذاري ژنتيکي وجود دارد در يک Dendogram قابل قبول مي توان مبناي اسبهاي تاريخي را مشخص کرد.
اسبها کرد و آخال تکه مستقلا داراي يک شاخه هشتند . اسبچه خزر مبناي زير گروهي است که يابو و ترکمن را شامل مي شود . اين گروه در حقيقت اجداد اسبهاي مشرق زمين هستند و اسبچه خزر داراي قدمت بيشتري نسبت به سايرين است .
اين اسبها امروزه نيز وجود دارند و با نامهاي ترکمن - يابو و اسبچه خزر شناخته شده هستند.
پراکندگي و توسعه جمعيت اسبچه خزر را مي توان در وسعتي از گپه داغ در رشته کوه البرز تا کوههاي زاگرس مشاهده کرد . اين اسب جزء اولين اسبهاي رام شده توسط سومري ها ( خوزستان امروزي ) محسوب مي شود و در زمان پادشاهي اشکانيان و ساسانيان اين اسب در خدمت انسان بوده است تا اينکه به مرور زمان از صحنه روزگار محو شد .
در سال 1965 مجددا اين گونه از اسبها در گله هاي نيمه وحشي سواحل درياي خزر ديده شدند که مي توان اين امر را يک بازگشت ژنتيکي تلقي کرد.متعاقب اين کشف تلاشهائي جهت ازدياد نسل اين اسبها صورت گرفت که عمده آنها در خارج از کشور بود . در بين سالهاي 1965 تا 1993 تعداد 30 راس از اين اسبچه ها صادر و تعداد 1200 راس نيز در انجمن بين المللي اسبچه خزر ( واقع در انگلستان ) ثبت شدند.در کشورهائي همچون : انگلستان – آمريکا – زلاندنو – فرانسه – سوئد – نروژ و ايران نيز چنين انجمني وجود دارد اسب سکائي داراي پراکندگي و توسعه جمعيتي است که محدوده آن از شمال شرق ايران شروع شده و تا سيبري در شمال و از غرب تا اروپاي شرقي ادامه دارد .
اگرچه امروزه تعداد کمي از اين اسبها باقي مانده است اما به استناد تحقيقات دکتر Gus Cothran اين تعداد خالص مي باشند .
به احتمال قوي مي بايست گله هاي بزرگي از اين اسبها با همان مشخصه هاي خوني در قزاقستان وجود داشته باشد ولي تا کنون هيچگونه مطالعات ژنتيکي براي اثبات اين امر بر روي آنها صورت نگرفته است . در ايران باستان از اين اسبها براي باربري و حمل و نقل استفاده مي شد .
پراکندگي و توسعه گله هاي اسب ترکمن شامل محدوده اي است که از ساحل شرقي درياي خزر شروع شده و تا دامنه هاي شمالي البرز ادامه دارد و از کپه داغ تا کوههاي تيان شان نيز گسترش يافته است .
در تمامي اين مناطق اين اسبها داراي همان مشخصه هاي فيزيکي و ساختار اندامي مي باشند که در اسبهاي ترکمن امروزي قابل روئيت است . يعني اندام باريک با ساقهاي بلند از طرف ديگر حجاري هاي موجود در قزاقستان و نقاشي هاي سبو ها و تنگهاي يوناني مبين اين موضوع مي باشد .
زمان دقيق اهلي شدن اين گونه از اسب کاملا مشخص نيست . اما از نمونه هاي استخواني کشف شده قدمتي معادل 1600 سال قبل از ميلاد مسيح را در مصر و 1000 سال قبل از ميلاد را در يونان نشان مي دهد.
فراواني گله هاي اين نوع اسب در زمان قديم چشمگير بوده ولي امروزه تعداد بسيار کمي از آنها باقي مانده است.
در زمان پادشاهي داريوش ساليانه تعداد 30000 راس از اين اسبها به ممالک ديگر صادر مي شد که اين تعداد امروزه به 400 راس در سال تقليل يافته است .
يکي از عمده ترين دلايل اين انقراض را مي توان وارد کردن اسبهاي ترابرد و عدم شرکت اسبهاي ترکمن در مسابقات اسب داواني دانست . اسبهاي ترکمن در حقيقت اجداد اسبهاي تيزتک و چالاک امروزي مشرق زمين هستند
Dendogram ها بيانگر اين واقعيت هستند که اسبچه خزر اولين جد اسبهاي مشرق زمين بوده است و بعد از آن اسبهاي يابو و ترکمن قرار دارند . بعد از اين سه تيره - اسبهاي کرد را مي توان پدر اسبهاي دو خون مشرق زمين محسوب کرد .
در زمان قديم اين اسب ( اسب کرد ) بنام هاي : آشوري – Nisaean - پارتي – ساساني و ..... معروف بوده است .
آنطور که مي گويند اسب عرب پارسي بعد از اسب هاي بدوي عرب بوجودآمده است.
اسبهاي دو خون شرقي تلفيقي از اسبچه خزر – يابو و اسب ترکمن مي باشند. در يک تقسيم بندي ژنتيکي که در مقياس 1 به 10 صورت گرفته است يابو داراي 9 شاخص ژنتيکي و اسبچه خزر و ترکمن داراي 8 شاخص مي باشند.
اسب ترکمن و اسب استپ هاي روسيه داراي يک رتبه هستند . خط ارتباطي که از ترازهاي اسب بومي پارسي – ترکمن و اسبهاي استپهاي روسيه رسم شده است مستقيما به ترازهاي اسبهاي امروزي يعني يابو – ترکمن و اسبچه خزر متصل مي شوند .
اسب کرد داراي رتبه بالاتري نسبت به اسب عرب و اسب پارسي مي باشد .
به رغم مشکلات بالقوه اي که در امر نشانه گذاري ژنتيکي وجود دارد در يک Dendogram قابل قبول مي توان مبناي اسبهاي تاريخي را مشخص کرد.
اسبها کرد و آخال تکه مستقلا داراي يک شاخه هشتند . اسبچه خزر مبناي زير گروهي است که يابو و ترکمن را شامل مي شود . اين گروه در حقيقت اجداد اسبهاي مشرق زمين هستند و اسبچه خزر داراي قدمت بيشتري نسبت به سايرين است .