علی اصفهانی
Active member
نقل از کتاب "جلهای عشایری و روستایی ایران " تالیف پرویزتناولی
درطاق بستان پیکره ای از خسروپرویز(628-590م)به همراه اسب محبوبش شبدیز به جا مانده که نمونه ی اسب ایده آل این دوران است . این اسب جثه ای متوسط سینه ای ستبر گردنی سترگ وسری کشیده دارد . گویند خسرو این اسب را چنان دوست می داشت که سوگند یاد کرده بود هرکس خبر هلاکش را بیاورد به قتل خواهد رساند . روزی که شبدیز مرد میرآخور هراسان به باربد - رامشگر پادشاه - پناه برد . باربد ضمن آوازی واقعه ی مرگ اسب را با ابهام و تلویح بیان کرد . شاه فریاد زد « ای بدبخت مگر شبدیز مرده است » باربد گفت «شاه خود چنین فرماید» خسرو گفت «هم خود را نجات دادی وهم دیگری را»
درطاق بستان پیکره ای از خسروپرویز(628-590م)به همراه اسب محبوبش شبدیز به جا مانده که نمونه ی اسب ایده آل این دوران است . این اسب جثه ای متوسط سینه ای ستبر گردنی سترگ وسری کشیده دارد . گویند خسرو این اسب را چنان دوست می داشت که سوگند یاد کرده بود هرکس خبر هلاکش را بیاورد به قتل خواهد رساند . روزی که شبدیز مرد میرآخور هراسان به باربد - رامشگر پادشاه - پناه برد . باربد ضمن آوازی واقعه ی مرگ اسب را با ابهام و تلویح بیان کرد . شاه فریاد زد « ای بدبخت مگر شبدیز مرده است » باربد گفت «شاه خود چنین فرماید» خسرو گفت «هم خود را نجات دادی وهم دیگری را»