♘امیرحسین♞
♘ مدیریت انجمن اسب ایران ♞
تركمن ها به قبايل و تيره هاي متعددي تقسيم مي شوند:
«عالي ايلي»، «چاودار»،« يمرلي»، «ارساري»، «سالور»،« ساريق»، «تكه»،« يموت»، «گوكلان».
اكنون به بررسي محل زندگي و خصوصيات آنها مي پردازيم و با توجه به اين كه بيشترين اطلاعات در كتاب هاي مختلف ، درباره ي سه طايفه ي تكه، يموت و گوكلان آمده است ، درباره ي ساير طوايف تركمن فقط به معرفي و توضيحي مختصر اكتفا مي كنيم.
ـ تركمن هاي عالي ايل (آل ايلي يا علي ايلي ها): عمدتاً در ناحيةي «اندخوي» در مرز شمالي افغانستان ساكن بودند، هرچند كه بخش كوچكي از اين قبيله در مرز شمالي و ايالات قوچان و دره گز ايران زندگي مي كردند و تابع امير افغانستان بودند.
ـ تركمن هاي چاودار (چاودريا، چوديرها): در منطقه ي بين «مانقشلاق»و «خيوه» زندگي مي كردند. تيرههاي عمدة ي آنها از بحر خزر تا «كهنه اورگنچ» و« بولدومساز» و«پرسو» و«گوگجق مرو» متفرق هستند.
ـ تركمن هاي يمرلي: يمرلي ها در سمت شرقي آمودريا ساكن بودند.
ـ تركمن هاي ارساري: اين قوم تركمن در ساحل چپ آمودريا از بخارا گرفته تا بلخ و سرزمين داخل افغانستان سكونت داشتند. ارساري ها يكي از قبايل پر جمعيت تركمن در آسياي ميانه بودند. بعد از غلبه ي روس ها بر تركمنستان، بيشتر ارساري ها به دولت روسيه توسط بخارا خراج مي پرداختند و تعداد كمي از آنها تبعه ي افغانستان بودند. بيشتر آنها اسكان يافته بودندودر روابط بين خانات بخارا و افغانستان نقش عمده اي داشتند .آنها منشعب به چند تيره مي شدند: « قارا»،«باكول» ،« آلاچا»، «اوكا».
ـ تركمن هاي سالور: سالورها يكي از قديمي ترين قبايل تركمن بودند. احتمالاً تعداد آنها قبل از جنگ ها و تهاجماتي كه موقع انتقال قسمت عمده ي تركمن ها توسط سلجوقيان از آسياي مركزي به غرب روي داد، بيشتر بود. سالورها در شرق سرزمين تكه، بين سرخس و رود مرغاب ميزيستند.
در اواخر دوران صفوي ، تركمن هاي سالور در ناحيه ي«اتك» و «آخال» مسكن گرفتندو بعد از مرگ نادرشاه حركت تدريجي خود را به سوي خراسان آغاز كردند. سالورها در دوران پادشاهي فتحعلى شاه خود را به رود تجن رساندند. عباس ميرزا نايب السلطنه درگيري هاي زيادي با اين اقوام داشت و سرانجام براي ريشه كن كردن اين قوم در 12جمادي الثاني 1248هـ. ق. راهي سرخس شد و عدة ي زيادي از سالورها را اسير كرده، به مشهد آورد.
تقسيم بندي آنها به قرار ذيل است:
الف- يلواج (يالاواچ)
ب- قرهمان
ج- آنابوگلي
كه هركدام ازاين طوايف نيز خود به شعبات مختلفي تقسيم مي شوند.
ـ تركمن هاي ساريق: يك قبيله ى قديمي ديگرند كه در ناحية ى «پنجده»، كنار رود مرغاب در شرق سالورها ساكن هستند. اينها هم مانند سالورها به شجاعت مشهورند و مانند آنها تعدادشان بسرعت روبه كاهش است. اين طايفه به قبايل متعددي با نام هاي «خراسانلي»،«بيراج»،«سوخته»،«آلاشا»و«هرزقي» تقسيم مي شوند كه هركدام داراي شعبات مختلفي هستند. ساريق ها در كنار رودخانه ي مرغاب اشتغال دارند و به اين واسطه به زراعت و باغباني مي پردازند. گلههاي زياد گوسفند و شتر فراوان دارند كه در نزديكي رودخانه ي « قاراتپه» در دامنه ي شمال «پاروپامسيوس» خوراك فراوان براي آنها موجود است.
تركمن هاي تكه: تكه از بزرگ ترين و نيرومندترين قبيله هاي تركمن است كه نفوذ آنها دركشورهاي مجاور بلكه در ميان كل مردم تركمن محسوس است. قدرت فزاينده ي تكه، رهبريت تركمن ها را به آنها داد. همان طوري كه در واقع اسم آنها هم تلويحاً بيان گر آن بود.
آنها در آخال و واحه هاي مرو، و در سرتاسر كوير و «اوزبوي»، از نزديك چاه هاي «ايگدي» گرفته تا مرزهاي واحه ي خيوه مي زيستند. زماني بيش تر جمعيت تكه در سرزمين آخال ساكن شده بودند، اما بعد از اين كه سدي روي مرغاب ساخته شد، عده اي به واحه ي مرو انتقال يافتند، كه بدين ترتيب مرو از واحة ي آخال پرجمعيت تر گرديد. و به واسطه ي اسم محل سكناي خود، به «آخال تكه» و «تكه مرو» موسوم شدند.
علت انتقال تكه هاي مرو از واحة ي آخال، فشار جمعيت و نداشتن زمين هاي زراعي كافي و نبودن آذوقه در آخال بوده است كه يكي از رهبران تكه به نام« قوشيدخان» با زدن سدي بر روي رودخانه ي مرغاب آن واحه را آباد مي كند. و تكه هاي مرو در سال 1835 از آخال تكه جدا ميشوند و در مرو در كنار رودخانه ي مرغاب سكني مي گزينند. بر اساس اخباري كه از آنها در دست است ،در آن اوقات عدة ي زيادي از تركمن هاي تكه به راهنمايي «اورازخان» از زمين آخال حركت كرده به مسافت هشتاد ورست به مغرب روستاي «جيار» كه در انتهاي هري رود واقع است رسيدند. سي سال بعد تكه ها، با ايراني هايي كه از طرف قاجاريه براي تنبيه و غارت آنها فرستاده شده بودند جنگ و خون ريزي داشتند. در اين جنگ كه به جنگ مرو معروف است، تكه ها شكست سختي را بر قشون ايران وارد ساختند. بعد از شكست ايراني ها، تركمن هاي تكه، تراكمه ي ساريق وسالور را مطيع خود نمودند و تمام خاك مرو را تصرف كرده و خودرا نه تنها از تبعيت ايراني ها خلاص كردند، بلكه از تبعيت اهل خيوق نيز بيرون آمدند.
تكه ها كه از نيرومندترين و شجاع ترين طايفه ي تركمن هستند در مقابل هجوم قشون ايراني و روسي، مقاومت هاي زيادي نمودند و شكست سختي را به اين دو مهاجم قدرتمند و نيز حاكم خيوه وارد آوردند. درباره ي شجاعت تكه ها در« گرگان نامه» ي «مسيح ذبيحي» اين گونه آمده است كه : «تنها، تراكمه ي تكه سبب هستند كه روس ها با هزار زحمت وضع حاليه ي خود را در آسياي وسطي تحصيل نموده اند و نتوانند روابط خود را در اين ممالك وسعت دهند. كار آساني نخواهد بود كه روس ها تراكمه ي تكه را به اطاعت درآورند. آنچه بيشتر اسباب صعوبت انقياد تراكمه ي تكه است نه تنها شجاعت آنها كه چندين بار علايم آنها به ظهور رسيده است ، بلكه ميل زياد آنها به آزادي است.»
مسكن دايمي تكه ها نوار باريكي بود كه در طول« كوپت داغ»، از «قزل آروات» تا« گاوارز»، و دشت حاصل خيز مرغاب قرار داشت. به گفته ي «گرودكوف»، بيشتر دهات تكه، بويژه در آخال، به وسيله ي ديوارهاي گلي بلندى احاطه شده و به صورت استحكاماتي در مسير رودخانه ها، گاهي تك و گاهي به صورت جفت و حتي گروه هاي بزرگ تر قرار داشتند.مهم ترين آنها عبارتند از:در «كانال گوزباشي»، «باگير»، «قاري قالا»،« ميراوا»، «گوكجه»، «ساليك قالا»، «قبچاق» و «عشق آباد»، در رودخانه ي «كوزلوخ»، «يميشان»، «شوقالا»، «كياليجار»،« باب آراب»، «گومبت لي» و«ايزگنت» ،در رودخانه ي «فيروزي يني سو» و «رولمتاي بوزمين» و سرانجام در «سكيزياب»،« يانگي قالا»، «گوك تپه» ، «كهنة گوگ تپه» و «آخال» .
تكه ها به دو تيره ي عمده تقسيم مي شوند: « توختاميش» و «اوتاميش». تكه هاي توختاميش خود به دو تيره ي« بك» و «وكيل» منشعب مي شوند كه از هركدام تيره هاي متعدد ديگري انشعاب پيدا ميكند. تكه هاي اوتاميش نيز به دو تيره ي «سيچمازشامل» و «باخشي شامل» تقسيم مي شوند كه هركدام از آنها نيز به تيره هاي كوچك تري تقسيم مي شوند.
ـ تركمن هاي يموت: يموت ها از قبايل قديمي و پرجمعيت تركمن هستند. آنها نيز به مانند تكه ها از طوايف نيرومند و شجاع تركمن محسوب مي شوند كه در جنگ با ايرانيان و تزارهاي وحشي، شجاعت و نيرومندي خود را بارها به اثبات رسانيدند.
يموت ها پر جمعيتند و بسيار پراكنده شدهاند و در مناطق استرآباد تا« كراسنوودسك» (قزل سو) سواحل شرقي درياي خزر و اطراف خيوه ساكن بوده اند.
در گرگان نامه ي مسيح ذبيحي در معرفي تركمن ها مطالب ارزنده اي نوشته شده است ،در بخشي ازآن آمده است : «در معرفي تركمن ها ابتدا به آنهايي اشاره خواهيم نمود كه بيشتر در اطراف مشرق سكني داشته و با روس ها بيشتر مربوط بوده و معروف تر از ديگران هستند. نزديك درياي خزر مابين رودخانه هاي اترك و گرگان تراكمه ي« قره چوقا» كه اصلاً يموت هستند سكني دارند و نيز تراكمه ي «بايرام شالي» كه بيشتر آنها در خيوق هستند. همچنين به قدر هزار خانواده از تراكمة ي قراچوقا در خيوق زندگة مى كنند.
تراكمه ي قراچوقا كه در نزديكي درياي خزر به سر مي برند به دو گروه تقسيم مي شوند: يك گروه آن« شريف جعفرباي» هستند كه به قدر هشت هزار خانواده در ساحل درياي خزر زندگي مي كنند. گروه ديگر كه موسوم به « آق آتاباي» يا « چوني» است به قدر هفت هزار خانواده است كه بيشتر در طرف مشرق، مسكن دارند. در ميان عامة ي يموت اين دو اسم، مشهورو مقبول است و نژاد شرف و از شرف و چوني از چوني سخت عار ميكشند و حمايت دارند واتفاق و اتحاد ايشان در واقع سخت و موجب بسي حيرت است كه در حقيقت جزو اخلاق آنهاست.
هر خصومت و رنجشي كه درميان آنها حاصل مي شود، رنجش و خصومت ايلياتى است ؛ همين كه پاي غير به ميان بيايد، تمام با هم متفق مي شوند.
در بين يموت ها نجبارا «ايگ» و نانجيبان را «قول» مينامند. ايگ آنهايي هستند كه پدرو مادرشان يموتي است وقول آنهايي هستند كه پدرشان يموت و مادرشان از ولايت است.
سرزمين يموت محدود است از شمال به اترك، از مغرب به درياي خزر از جنوب به دهات «اتك» استرآباد يعني بلوكات «سدن رستاق»، «استراباد رستاق، «كتول»،« فندرسك» و« سنگر». همه جا كنار جنگل علامت مرزي است و دشت پهناور ماوراى آن زير تسلط تركمن ها است. و از طرف مشرق به «هرهر» و « ياس تپه» و يك باريكه ي خاك بي طرف كه بين اقامتگاه هاي يموت و گوكلان واقع است.
نام ايل يموت ماخوذ از اسم يموت پسر «اغوزجك» است. يموت صاحب دو پسر به نام هاي «اوتلي تمور» و «قوتلي تمور» بوده است، اوتلي تمور جد عشاير يموت خيوه و قوتلي تمور، جد مردم يموت ساكن در ايران هستند.
يموت ها در ايام چنگيزخان و تيمورلنگ اراضي فعلي را كه در دست دارند به دست آورده، سكني گرفتند. ... زماني كه خاندان اتابكان حكمراني مي كردند يموت ها در منطقه ي شمال وشمال شرق ايران فعاليت هاي زيادي در تركمن كردن منطقه داشتند.
محل استقرار اولية ي يموت ها عبارتند از: «خوجه نفس»، «كمش تپه»، «خليج حسنقلي»،« چله كن » (چهاركن)، « چكيشلر»و«اترك». در اين باره «رابينو» مي نويسد: «محلات ذيل بعضي از اقامتگاه هاي دايمي يموت است كه ذكري از آنها نشده است:
الف- پست مرز مراوه تپه در ساحل جنوبي اترك در 72 ميلي شمال غربي بجنورد و بنابر اطلاع اهل محل 28ميل در مغرب «بيرام الم».
ب- پست مرزي «ياغي الم» هشت ميل در شمال غربي بيرام الم.
ج- «چاتلي» در هشت فرسخي «چكشلر» و 32 ميلي (هشت فرسخي شمال غربي گنبدقابوس).
د- «سنگرتپه» در نزديكي مصب اترك در ده ميلي شمال شرقي« تازه آباد».
هـ- « تازه آباد» در ده ميلي شمال گمش تپه كه هشت يا نه خانه متعلق به ماهيگران تركمن دارد.
و- «آلتين تخماق»، تقريباًدر نيم فرسخي دريا و دو فرسخي«انچلي».
ز- «گورك سفيد» در دوميلي گمش تپه و دو ميلي دريا.
«كلنل چارلزادوارد ييت» مينويسد: «يموت ها ظاهراً مردمي با ايمان و نسبت به معتقدات خود پاي بند بودند، حتي خان هاي همراه ما نيز چندمرتبه در روز نماز خود را به جاي مي آوردند.»
اعتقاد كاملي به كلام ا.. مجيد دارند. و در ماه صيام هرگاه مسافرت كنند تا آن مسافرت از ضروريات اسلامي نباشد روزه نميخورند. به مشايخ و قضات و خوجه و صوفي خيلي احترام ميكنند و نذورات براي آنها مي برند.»
بعد از قتل عام يموت هاي خيوه توسط روس ها در سال 1873، مقاومت آنها در برابر فشار مداوم روس و ايران در هم شكست. قسمتي از يموت ها تسليم روس و قسمتي ديگر تسليم ايران شدند. در آن تاريخ آنها تقريباً 40000 خانوار (جمعاً 200000نفر) بودند. در حدود 15000 خانوار اطراف خيوه و 25000 خانوار در شمال خراسان ايران وساحل شرقي درياي خزر زندگي مي كردند.
تراكمه ي جعفرباي چون در سواحل،سكني دارند سابقاً اسباب واهمة ي ايرانياني بوده اند كه در سواحل درياي خزرزندگي مي كرده اند، ايراني ها آنها را سارقين دريا و اشرار مي پنداشتند.
تركمن هاي گوكلان: گوكلان اسمي است با مسمي، مشتق از دو كلمة ي گوك ولان؛ گوك به تركي به معناي سبزولان به معني جايگاه است. قبيلة ي گوكلان، سرزمين محدودي را در مصب گرگان رود در اشغال دارند. منطقه ي آنها از ياس تپه در ساحل جنوبي رودخانه در مغرب تا سرچشمة ي گرگان رود در «يلي چشمه» و دهنة ي گرگان رود در تنگراه و يا تخميناً از طول جغرافيايي 55 تا 56 درجة ي شرقي است.
شهرهايي كه اراضي گوكلان را در جلگة ي گرگان مشروب مي سازند، عبارتند از: آب« حاجي لر»، «كچه قره شور» كه از قلعه ي «كافه» و «دوزين» جاري مي شوند و آب «بانيل» از وامنان وآب«چقربيگدلي» از دهنة ي فارسيان و فيرنگ و آب «اوبه خالّي خان» از دهنة ي تنگراه. مردم گوكلان افرادي كشاورزند و در عادات خود مانند باديه نشين ها نيستند. اينان در همان چادرهاي نمدي تركمن زندگي مى كنند، اما دير و بندرت اوبه يا محل سكونت خود را عوض مي نمايند و در نتيجه محلي كه آنها در آن به سر مي برند بسيار كثيف و نامناسب مي نمايد.آنها با روسيه تجارت گاو و گوسفند و پارچه ي ابريشمي دارند و درخت توت و كرم ابريشم پرورش مي دهند و قدري نيز ترياك مي كارند و به استعمال آن نيز سخت معتادند. مصنوعات ايشان فقط نمد و فرش هاي زبر و مقداري پارچة ي ابريشمي است. مردمش مطيعتر از يموت و در خط رعيتي و زراعت طرف نسبت با يموت نيستند. «آرمينيوس وامبري» دربارة ي گوكلان ها مي نويسد: «اگر بخواهم از روي وضعيتي كه داشتند ومناسباتي كه بين آنها و همسايگانشان برقرار بود قضاوت نمايم، بايد آنها را به ديدة ي صلحجوترين و متمدنترين تركمن ها نگاه كنم و به همين عنوان معرفي نمايم. غالب آنها از روي ميل به امر زراعت مشغول هستند و خود را تابع ايران مي دانند.
به هرحال اراضي گوكلان ،حاصل خيز و قابل، هوايش سالم و نسبت به هواي يموت ،ييلاقى تر و داراي چشمه سارهاي زيادي است. و يكي از زيباترين مناطق شمال خراسان به شمار مي رود. ولي به واسطه ي كمي جمعيت ، فرسخ ها از اراضي ايشان عاطل و بي حاصل مانده است.
كلنل ييت كه سفري به ميان گوكلان ها داشته و آنها را از نزديك مشاهده كرده است مي نويسد: « به نظر ميرسيد كه آنها تيرههاي بسيار متفاوتي از تكه ها، ارساري ها و ساير تركمن هايي كه تا آن موقع ديده بودم باشند؛ بعضي از آنها بور و تعدادي نيز زرد پريده رنگ بودند و در مقايسه با تكهها و ساريكها ريشهاي پرتري داشتند، آنها اسب هاي بهتري را سوار بودند و كلاه هايي از پوست بره، تقريباً بزرگ تر و پهن تر از كلاه هاي عادي بر سرداشتند. درون آلاچيقهاي آنها وضع خوبي نداشت، از قالي هاي زيبايي كه تكهها و ساريكها بر كف چادر فرش مي كنند و يا كيف هايي كه بر ديوار مي آويزند، خبري نبود، علت اين امر، فقر يا نداري آنها نبود، چون وضع خوبي داشتند. بعضي از سران آنها ثروت زيادي داشتند، از جمله «سبحان قليخان» رئيس ابههاي «شغال تپه»؛ بلكه علتش اين بود كه گوكلان ها مانند طايفه هاي ديگر هنر قاليبافي و كيف بافي و ... را نداشتند و تنها هنر آنها در زمينه ى صنايع دستي نمدبافي بود ونيز آنها همواره ساده زندگي مي كردند وبه به كار بردن اشياى قيمتي در منازل خود اشتياق نداشتند.
گوكلان ها پيش از طوايف ديگر تركمن مطيع ايرانيان شدند زيرا «آنان در سرزميني كه به سر مي بردند به علت حملات پي در پي ايرانيان زندگي آرامي نداشتند و پيش از آن كه ايران آنها را تسليم خود كند، مورد تهاجم آقامحمدخان (پادشاه ايران) و محمد امين خان (حاكم خيوه) قرار گرفتند و تاحدود زيادي نابود شدند. بدين طريق آنها چاره اي جز تسليم شدن به شاه ايران در اوايل دهة ي 1840 نداشتند.»
طوايف و قبايل مقدس تركمن ها:
غير از طوايف و تيره هاي مختلف تركمن،تركمن هاداراي چهار طايفه ي ديگري موسوم به «اولاد» هستند. اين طوايف چهارگانه ي اولاد از طوايف مقدس تركمن به شمار مي آيند. زيرا آنها خود را از نسل خلفاي راشدين « رضي الله تعالي عنهم اجمعين» مي دانند.
اين طوايف عبارتند از:
الف- «شيخ» ؛از نسل حضرت ابوبكر صديق (رض)
ب- «مخدم» ؛(مختوم)ازنسل حضرت عمرفاروق (رض)
ج-«آتا» ؛از نسل حضرت عثمان ذي النورين (رض)
د-«خوجه» ؛از نسل حضرت علي مرتضي (رض).
اين طوايف چهارگانه كه از چهاريار پيامبر(ص) انشعاب يافته اند به خاطراين كه از ياران و خويشاوندان نزديك رسول اكرم (ص) هستند ،اولاد آنها در نزد تركمن ها مقدس شمرده ميشوند ؛ زيرا حضرت ابوبكر پدرزن پيامبر اكرم(ص) است ، حضرت عمر(ع) نيز پدرزن پيامبراكرم(ص) و از طرف ديگر داماد حضرت علي(ع) است. حضرت عثمان (ع) و حضرت علي(ع) هر دو داماد پيامبراكرم (ص) هستند و روايت است كه مي گويند آنها (اولاد) براي تبليغ دين مبين اسلام و از طرف ديگر به علت فرار از ظلم و جور خلفاي اموي به ميان تركمن ها آمده اند. و تركمن ها به آنها اولاد گفته و احترام بسيار زيادي نسبت به آنها قايل بودند و هستند. از ميان اين طوايف،آتا و خوجه پرنفوذترين آنها هستند. به دليل اين كه فرزندان اين دو طايفه از نوادگان و اهل بيت رسول اكرم(ص) محسوب مي شوند.
در كتاب ايرانيان تركمن آمده است: «گروهي از تركمن ها نيز به اولاد مشهورند». « ويليام آيرونز» آنها را قبايل مقدس مينامد. اين گروه به چهار شاخه تقسيم مي شود كه هركدام از آنها خود را فرزندان يكي از خلفاي راشدين (رض) مي دانند. اين تنها گروهي است كه در عين تركمن بودن در شجرةي اصلي تركمن ها جاي ندارد».
آنها در هنگام جنگ هاي قبيله اي بين تركمن ها و حتي در سخت ترين شرايط مي توانستند آزادانه در ميان تمام طوايف متخاصم رفت و آمد نمايند و در دعواي آنهاميانجي گري مي كردندو بارها همين اولاد، جدالها و ستيزهاي بزرگي را در ميان طوايف تركمن خنثي نموده و بين گروه هاي متخاصم آشتي برقرار نمودند. آيرونز در باره ي طوايف مقدس و محل آنها مي نويسد: «همواره يك كانال ارتباط ميان طوايف متخاصم حفظ مي گرديد كه ميشداز آن براي برقراري صلح و نيز انجام ساير مقاصد استفاده كرد. اين كانال ارتباطي عبارت از قبايل كوچكي بود كه ادعا مي كردند از اعقاب خلفاي راشدين هستند. تمام قبايل معمولي تركمن،همواره با اين قبايل داراي تبار مقدس، مناسبات صلح آميز داشتند، زيرا به اعتقاد تركمن هاي معمولي، ياغي شدن نسبت به آنها موجب عقوبت شديد الهي بود. اعتقاد به اين عقوبت مي توانست نه فقط از ياغي شدن بلكه از عمل خصومت آميز غيرموجه عليه هريك از اعضاي قبايل مقدس جلوگيري كند. هنوز هم حكايت هاي متعددي دربارة ي ديوانه شدن كساني كه به اشتباه به جاي تركمن هاي معمولي به قبايل مقدس حمله كرده و اموال آنها را سرقت كرده بودند نقل مي شود».
بنابراين اعضاي قبايل مقدس كه اولاد خوانده مي شوند،ميتوانستند به منظور تجارت يا به عنوان پيك هاي سياسي آزادانه در بين گروه هاي متخاصم رفتوآمد كنند. منزلت خاص اولادها مستلزم آن بود كه آنان در راستاى برقراري صلح ميان قبايل متخاصم اقدام نمايند. اين نقشي بود كه تا اندازهاي از همه ي گروه هاي بي طرف انتظار ميرفت، ليكن الزام اولادها به ايفاي اين نقش از ديگران بيشتر بود. افراد مطلع ميگفتند، پس از آن كه حمله اي به گروه هاي خصم صورت ميگرفت، اولادها گه گاه به دفاع از قربانيان حمله برمي خاستند و با مطرح كردن فقر و تنگدستي آنان خواستار پس دادن بخشي از احشامشان مي شدند.
گفته ميشود گاه بخشي از اموال غارتي واقعاً مسترد مي گرديد، اما هيچ گاه تمام آن را پس نمي دادند. وقتي ميان دو طايفه خصومت هايي با ابعاد بزرگ تر از دزديدن گوسفند درميگرفت اولادها ميان گروههاي متخاصم رفت و آمد ميكردند و خواهان برقراري صلح و آرامش مي شدند. البته آنان هميشه در كوشش هاي خود موفق نبودند. مع ذلك، نقش اولادها، به عنوان يك كانال سياسي، براي تمام يموت ها ارزشمند بود و بخش مهمي از ساختار سياسي سنتي آنان را تشكيل مي داد.»
ييت مي نويسد: «ميگفتند كه يموت ها به انتقام اسبي كه گوكلان ها از آنها دزديده بودند، سعي داشتند تا به آنها ضربه اي بزنند، اما تنها چيزي كه آنها به آن برميخورند دختربچهاي بوده است كه دست مادر كور خود را گرفته و او را راه مي برده است. آنها دختر را برداشته و با خود به غنيمت بردند به اميد اين كه شايد گوكلان ها براي باز پس گرفتن وي راضي شوند تا مبلغي را به آنها بپردازند، از بدشانسي آنها اين دختر متعلق به خواجه يا سيد بود و زماني كه پدر وي براي باز پس گرفتن او نزد يموت ها رفت آنها بدون طلب چيزي دختر را به وي پس دادند، بسيار جالب بود كه تركمن ها اين قدر به خواجه يا سيد خود احترام مي گذاشتند و اموال متعلق به وي را مقدس ميدانستند و زماني كه چيزي را به سرقت مي بردند ومعلوم ميشد كه از آن سيد است خيلي زود نسبت به بازپس دادن آن اقدام مي كردند. تركمن هاي سيد، مختارند تا آزادانه بين قبايل مختلف رفتوآمد كنند. ... اينان بسيار مورد احترام يموت ها هستند و هرگز از طرف آنها مورد هجوم و چپاول قرار نمي گيرند.»
كلنل ييت داستاني را بيان مي كند كه در آن گروهي از يموت هاي قان يوخمز و ايگدر براي غارت به طرف گوكلان رفته و مقادير زيادي از گوسفندان آنها را غارت كردند و با پيروزي و خوشحالي به دهكده برگشتند، او ادامه مي دهد:
«بلافاصله بعد از رسيدن به دهكده، هريك از افراد سهم خود را از غنيمت به دست آمده صاحب شدند، اما چيزي نگذشت كه نگراني ها شروع شده و شك و ترديد بر دل ها مستولي گرديد، روي گوسفندان علامتي مشاهده شد كه براساس آن گمان مي رفت آنها به خواجه يا سيدي تعلق داشته باشند، به هرحال اين موضوع صحت پيدا كرد و اولين چيزي كه در اين خصوص شنيدم اين بود كه خواجه يا سيدها براي بازپس گرفتن اموال خود به ده مرادخان آمده بودند. مرادخان فوراً نسبت به مسترد داشتن سهم خود اقدام كرده و توبه نمود و بسيار اظهار ندامت كرد از اين كه چرا بعداز مدتي كه غارت گري را كنار گذاشته بود بار ديگر خود را آلودة ي اين كار كرده است.بقيه ي افراد گروه نيز به نوبة ي خود آنچه را كه به دست آورده بودند بازپس دادند. يكي از آنها كه از فرط خوشحالي با كشتن يكي از گوسفندان در شب قبل دلي از عزا درآورده بود، ناچار گرديد تا يكي از گوسفندان خود را مايه بگذارد واين تمام چيزي بود كه از اين غارت نصيب وي گرديد. ترسي كه يموت ها از سيدها دارند بسيار تعجب آور است، به محض آن كه بفهمند آنچه را كه به غارت گرفته اند از اموال سيد است نسبت به پس دادن آن اقدام مي كنند، تا مورد لعن و نفرين قرار نگيرند.»
اين احترام و قداست سيدها نه تنها در ميان يموت بلكه در ميان تمامي طوايف تركمن همواره وجود داشته است و هم اكنون در ميان تركمن ها قبايل مقدس تركمن از احترام و عزت نسبتاً زيادي برخوردار هستند. به طوري كه در ميان تركمن ها ضرب المثلي است كه مي گويند:«اولادينگ ايتيني كشكي گورمه» يعني حتي سگ سيد را كشكي نبين. و اين ضرب المثل به خاطر ترس آنها از لعن و نفرين سيدها است.
«عالي ايلي»، «چاودار»،« يمرلي»، «ارساري»، «سالور»،« ساريق»، «تكه»،« يموت»، «گوكلان».
اكنون به بررسي محل زندگي و خصوصيات آنها مي پردازيم و با توجه به اين كه بيشترين اطلاعات در كتاب هاي مختلف ، درباره ي سه طايفه ي تكه، يموت و گوكلان آمده است ، درباره ي ساير طوايف تركمن فقط به معرفي و توضيحي مختصر اكتفا مي كنيم.
ـ تركمن هاي عالي ايل (آل ايلي يا علي ايلي ها): عمدتاً در ناحيةي «اندخوي» در مرز شمالي افغانستان ساكن بودند، هرچند كه بخش كوچكي از اين قبيله در مرز شمالي و ايالات قوچان و دره گز ايران زندگي مي كردند و تابع امير افغانستان بودند.
ـ تركمن هاي چاودار (چاودريا، چوديرها): در منطقه ي بين «مانقشلاق»و «خيوه» زندگي مي كردند. تيرههاي عمدة ي آنها از بحر خزر تا «كهنه اورگنچ» و« بولدومساز» و«پرسو» و«گوگجق مرو» متفرق هستند.
ـ تركمن هاي يمرلي: يمرلي ها در سمت شرقي آمودريا ساكن بودند.
ـ تركمن هاي ارساري: اين قوم تركمن در ساحل چپ آمودريا از بخارا گرفته تا بلخ و سرزمين داخل افغانستان سكونت داشتند. ارساري ها يكي از قبايل پر جمعيت تركمن در آسياي ميانه بودند. بعد از غلبه ي روس ها بر تركمنستان، بيشتر ارساري ها به دولت روسيه توسط بخارا خراج مي پرداختند و تعداد كمي از آنها تبعه ي افغانستان بودند. بيشتر آنها اسكان يافته بودندودر روابط بين خانات بخارا و افغانستان نقش عمده اي داشتند .آنها منشعب به چند تيره مي شدند: « قارا»،«باكول» ،« آلاچا»، «اوكا».
ـ تركمن هاي سالور: سالورها يكي از قديمي ترين قبايل تركمن بودند. احتمالاً تعداد آنها قبل از جنگ ها و تهاجماتي كه موقع انتقال قسمت عمده ي تركمن ها توسط سلجوقيان از آسياي مركزي به غرب روي داد، بيشتر بود. سالورها در شرق سرزمين تكه، بين سرخس و رود مرغاب ميزيستند.
در اواخر دوران صفوي ، تركمن هاي سالور در ناحيه ي«اتك» و «آخال» مسكن گرفتندو بعد از مرگ نادرشاه حركت تدريجي خود را به سوي خراسان آغاز كردند. سالورها در دوران پادشاهي فتحعلى شاه خود را به رود تجن رساندند. عباس ميرزا نايب السلطنه درگيري هاي زيادي با اين اقوام داشت و سرانجام براي ريشه كن كردن اين قوم در 12جمادي الثاني 1248هـ. ق. راهي سرخس شد و عدة ي زيادي از سالورها را اسير كرده، به مشهد آورد.
تقسيم بندي آنها به قرار ذيل است:
الف- يلواج (يالاواچ)
ب- قرهمان
ج- آنابوگلي
كه هركدام ازاين طوايف نيز خود به شعبات مختلفي تقسيم مي شوند.
ـ تركمن هاي ساريق: يك قبيله ى قديمي ديگرند كه در ناحية ى «پنجده»، كنار رود مرغاب در شرق سالورها ساكن هستند. اينها هم مانند سالورها به شجاعت مشهورند و مانند آنها تعدادشان بسرعت روبه كاهش است. اين طايفه به قبايل متعددي با نام هاي «خراسانلي»،«بيراج»،«سوخته»،«آلاشا»و«هرزقي» تقسيم مي شوند كه هركدام داراي شعبات مختلفي هستند. ساريق ها در كنار رودخانه ي مرغاب اشتغال دارند و به اين واسطه به زراعت و باغباني مي پردازند. گلههاي زياد گوسفند و شتر فراوان دارند كه در نزديكي رودخانه ي « قاراتپه» در دامنه ي شمال «پاروپامسيوس» خوراك فراوان براي آنها موجود است.
تركمن هاي تكه: تكه از بزرگ ترين و نيرومندترين قبيله هاي تركمن است كه نفوذ آنها دركشورهاي مجاور بلكه در ميان كل مردم تركمن محسوس است. قدرت فزاينده ي تكه، رهبريت تركمن ها را به آنها داد. همان طوري كه در واقع اسم آنها هم تلويحاً بيان گر آن بود.
آنها در آخال و واحه هاي مرو، و در سرتاسر كوير و «اوزبوي»، از نزديك چاه هاي «ايگدي» گرفته تا مرزهاي واحه ي خيوه مي زيستند. زماني بيش تر جمعيت تكه در سرزمين آخال ساكن شده بودند، اما بعد از اين كه سدي روي مرغاب ساخته شد، عده اي به واحه ي مرو انتقال يافتند، كه بدين ترتيب مرو از واحة ي آخال پرجمعيت تر گرديد. و به واسطه ي اسم محل سكناي خود، به «آخال تكه» و «تكه مرو» موسوم شدند.
علت انتقال تكه هاي مرو از واحة ي آخال، فشار جمعيت و نداشتن زمين هاي زراعي كافي و نبودن آذوقه در آخال بوده است كه يكي از رهبران تكه به نام« قوشيدخان» با زدن سدي بر روي رودخانه ي مرغاب آن واحه را آباد مي كند. و تكه هاي مرو در سال 1835 از آخال تكه جدا ميشوند و در مرو در كنار رودخانه ي مرغاب سكني مي گزينند. بر اساس اخباري كه از آنها در دست است ،در آن اوقات عدة ي زيادي از تركمن هاي تكه به راهنمايي «اورازخان» از زمين آخال حركت كرده به مسافت هشتاد ورست به مغرب روستاي «جيار» كه در انتهاي هري رود واقع است رسيدند. سي سال بعد تكه ها، با ايراني هايي كه از طرف قاجاريه براي تنبيه و غارت آنها فرستاده شده بودند جنگ و خون ريزي داشتند. در اين جنگ كه به جنگ مرو معروف است، تكه ها شكست سختي را بر قشون ايران وارد ساختند. بعد از شكست ايراني ها، تركمن هاي تكه، تراكمه ي ساريق وسالور را مطيع خود نمودند و تمام خاك مرو را تصرف كرده و خودرا نه تنها از تبعيت ايراني ها خلاص كردند، بلكه از تبعيت اهل خيوق نيز بيرون آمدند.
تكه ها كه از نيرومندترين و شجاع ترين طايفه ي تركمن هستند در مقابل هجوم قشون ايراني و روسي، مقاومت هاي زيادي نمودند و شكست سختي را به اين دو مهاجم قدرتمند و نيز حاكم خيوه وارد آوردند. درباره ي شجاعت تكه ها در« گرگان نامه» ي «مسيح ذبيحي» اين گونه آمده است كه : «تنها، تراكمه ي تكه سبب هستند كه روس ها با هزار زحمت وضع حاليه ي خود را در آسياي وسطي تحصيل نموده اند و نتوانند روابط خود را در اين ممالك وسعت دهند. كار آساني نخواهد بود كه روس ها تراكمه ي تكه را به اطاعت درآورند. آنچه بيشتر اسباب صعوبت انقياد تراكمه ي تكه است نه تنها شجاعت آنها كه چندين بار علايم آنها به ظهور رسيده است ، بلكه ميل زياد آنها به آزادي است.»
مسكن دايمي تكه ها نوار باريكي بود كه در طول« كوپت داغ»، از «قزل آروات» تا« گاوارز»، و دشت حاصل خيز مرغاب قرار داشت. به گفته ي «گرودكوف»، بيشتر دهات تكه، بويژه در آخال، به وسيله ي ديوارهاي گلي بلندى احاطه شده و به صورت استحكاماتي در مسير رودخانه ها، گاهي تك و گاهي به صورت جفت و حتي گروه هاي بزرگ تر قرار داشتند.مهم ترين آنها عبارتند از:در «كانال گوزباشي»، «باگير»، «قاري قالا»،« ميراوا»، «گوكجه»، «ساليك قالا»، «قبچاق» و «عشق آباد»، در رودخانه ي «كوزلوخ»، «يميشان»، «شوقالا»، «كياليجار»،« باب آراب»، «گومبت لي» و«ايزگنت» ،در رودخانه ي «فيروزي يني سو» و «رولمتاي بوزمين» و سرانجام در «سكيزياب»،« يانگي قالا»، «گوك تپه» ، «كهنة گوگ تپه» و «آخال» .
تكه ها به دو تيره ي عمده تقسيم مي شوند: « توختاميش» و «اوتاميش». تكه هاي توختاميش خود به دو تيره ي« بك» و «وكيل» منشعب مي شوند كه از هركدام تيره هاي متعدد ديگري انشعاب پيدا ميكند. تكه هاي اوتاميش نيز به دو تيره ي «سيچمازشامل» و «باخشي شامل» تقسيم مي شوند كه هركدام از آنها نيز به تيره هاي كوچك تري تقسيم مي شوند.
ـ تركمن هاي يموت: يموت ها از قبايل قديمي و پرجمعيت تركمن هستند. آنها نيز به مانند تكه ها از طوايف نيرومند و شجاع تركمن محسوب مي شوند كه در جنگ با ايرانيان و تزارهاي وحشي، شجاعت و نيرومندي خود را بارها به اثبات رسانيدند.
يموت ها پر جمعيتند و بسيار پراكنده شدهاند و در مناطق استرآباد تا« كراسنوودسك» (قزل سو) سواحل شرقي درياي خزر و اطراف خيوه ساكن بوده اند.
در گرگان نامه ي مسيح ذبيحي در معرفي تركمن ها مطالب ارزنده اي نوشته شده است ،در بخشي ازآن آمده است : «در معرفي تركمن ها ابتدا به آنهايي اشاره خواهيم نمود كه بيشتر در اطراف مشرق سكني داشته و با روس ها بيشتر مربوط بوده و معروف تر از ديگران هستند. نزديك درياي خزر مابين رودخانه هاي اترك و گرگان تراكمه ي« قره چوقا» كه اصلاً يموت هستند سكني دارند و نيز تراكمه ي «بايرام شالي» كه بيشتر آنها در خيوق هستند. همچنين به قدر هزار خانواده از تراكمة ي قراچوقا در خيوق زندگة مى كنند.
تراكمه ي قراچوقا كه در نزديكي درياي خزر به سر مي برند به دو گروه تقسيم مي شوند: يك گروه آن« شريف جعفرباي» هستند كه به قدر هشت هزار خانواده در ساحل درياي خزر زندگي مي كنند. گروه ديگر كه موسوم به « آق آتاباي» يا « چوني» است به قدر هفت هزار خانواده است كه بيشتر در طرف مشرق، مسكن دارند. در ميان عامة ي يموت اين دو اسم، مشهورو مقبول است و نژاد شرف و از شرف و چوني از چوني سخت عار ميكشند و حمايت دارند واتفاق و اتحاد ايشان در واقع سخت و موجب بسي حيرت است كه در حقيقت جزو اخلاق آنهاست.
هر خصومت و رنجشي كه درميان آنها حاصل مي شود، رنجش و خصومت ايلياتى است ؛ همين كه پاي غير به ميان بيايد، تمام با هم متفق مي شوند.
در بين يموت ها نجبارا «ايگ» و نانجيبان را «قول» مينامند. ايگ آنهايي هستند كه پدرو مادرشان يموتي است وقول آنهايي هستند كه پدرشان يموت و مادرشان از ولايت است.
سرزمين يموت محدود است از شمال به اترك، از مغرب به درياي خزر از جنوب به دهات «اتك» استرآباد يعني بلوكات «سدن رستاق»، «استراباد رستاق، «كتول»،« فندرسك» و« سنگر». همه جا كنار جنگل علامت مرزي است و دشت پهناور ماوراى آن زير تسلط تركمن ها است. و از طرف مشرق به «هرهر» و « ياس تپه» و يك باريكه ي خاك بي طرف كه بين اقامتگاه هاي يموت و گوكلان واقع است.
نام ايل يموت ماخوذ از اسم يموت پسر «اغوزجك» است. يموت صاحب دو پسر به نام هاي «اوتلي تمور» و «قوتلي تمور» بوده است، اوتلي تمور جد عشاير يموت خيوه و قوتلي تمور، جد مردم يموت ساكن در ايران هستند.
يموت ها در ايام چنگيزخان و تيمورلنگ اراضي فعلي را كه در دست دارند به دست آورده، سكني گرفتند. ... زماني كه خاندان اتابكان حكمراني مي كردند يموت ها در منطقه ي شمال وشمال شرق ايران فعاليت هاي زيادي در تركمن كردن منطقه داشتند.
محل استقرار اولية ي يموت ها عبارتند از: «خوجه نفس»، «كمش تپه»، «خليج حسنقلي»،« چله كن » (چهاركن)، « چكيشلر»و«اترك». در اين باره «رابينو» مي نويسد: «محلات ذيل بعضي از اقامتگاه هاي دايمي يموت است كه ذكري از آنها نشده است:
الف- پست مرز مراوه تپه در ساحل جنوبي اترك در 72 ميلي شمال غربي بجنورد و بنابر اطلاع اهل محل 28ميل در مغرب «بيرام الم».
ب- پست مرزي «ياغي الم» هشت ميل در شمال غربي بيرام الم.
ج- «چاتلي» در هشت فرسخي «چكشلر» و 32 ميلي (هشت فرسخي شمال غربي گنبدقابوس).
د- «سنگرتپه» در نزديكي مصب اترك در ده ميلي شمال شرقي« تازه آباد».
هـ- « تازه آباد» در ده ميلي شمال گمش تپه كه هشت يا نه خانه متعلق به ماهيگران تركمن دارد.
و- «آلتين تخماق»، تقريباًدر نيم فرسخي دريا و دو فرسخي«انچلي».
ز- «گورك سفيد» در دوميلي گمش تپه و دو ميلي دريا.
«كلنل چارلزادوارد ييت» مينويسد: «يموت ها ظاهراً مردمي با ايمان و نسبت به معتقدات خود پاي بند بودند، حتي خان هاي همراه ما نيز چندمرتبه در روز نماز خود را به جاي مي آوردند.»
اعتقاد كاملي به كلام ا.. مجيد دارند. و در ماه صيام هرگاه مسافرت كنند تا آن مسافرت از ضروريات اسلامي نباشد روزه نميخورند. به مشايخ و قضات و خوجه و صوفي خيلي احترام ميكنند و نذورات براي آنها مي برند.»
بعد از قتل عام يموت هاي خيوه توسط روس ها در سال 1873، مقاومت آنها در برابر فشار مداوم روس و ايران در هم شكست. قسمتي از يموت ها تسليم روس و قسمتي ديگر تسليم ايران شدند. در آن تاريخ آنها تقريباً 40000 خانوار (جمعاً 200000نفر) بودند. در حدود 15000 خانوار اطراف خيوه و 25000 خانوار در شمال خراسان ايران وساحل شرقي درياي خزر زندگي مي كردند.
تراكمه ي جعفرباي چون در سواحل،سكني دارند سابقاً اسباب واهمة ي ايرانياني بوده اند كه در سواحل درياي خزرزندگي مي كرده اند، ايراني ها آنها را سارقين دريا و اشرار مي پنداشتند.
تركمن هاي گوكلان: گوكلان اسمي است با مسمي، مشتق از دو كلمة ي گوك ولان؛ گوك به تركي به معناي سبزولان به معني جايگاه است. قبيلة ي گوكلان، سرزمين محدودي را در مصب گرگان رود در اشغال دارند. منطقه ي آنها از ياس تپه در ساحل جنوبي رودخانه در مغرب تا سرچشمة ي گرگان رود در «يلي چشمه» و دهنة ي گرگان رود در تنگراه و يا تخميناً از طول جغرافيايي 55 تا 56 درجة ي شرقي است.
شهرهايي كه اراضي گوكلان را در جلگة ي گرگان مشروب مي سازند، عبارتند از: آب« حاجي لر»، «كچه قره شور» كه از قلعه ي «كافه» و «دوزين» جاري مي شوند و آب «بانيل» از وامنان وآب«چقربيگدلي» از دهنة ي فارسيان و فيرنگ و آب «اوبه خالّي خان» از دهنة ي تنگراه. مردم گوكلان افرادي كشاورزند و در عادات خود مانند باديه نشين ها نيستند. اينان در همان چادرهاي نمدي تركمن زندگي مى كنند، اما دير و بندرت اوبه يا محل سكونت خود را عوض مي نمايند و در نتيجه محلي كه آنها در آن به سر مي برند بسيار كثيف و نامناسب مي نمايد.آنها با روسيه تجارت گاو و گوسفند و پارچه ي ابريشمي دارند و درخت توت و كرم ابريشم پرورش مي دهند و قدري نيز ترياك مي كارند و به استعمال آن نيز سخت معتادند. مصنوعات ايشان فقط نمد و فرش هاي زبر و مقداري پارچة ي ابريشمي است. مردمش مطيعتر از يموت و در خط رعيتي و زراعت طرف نسبت با يموت نيستند. «آرمينيوس وامبري» دربارة ي گوكلان ها مي نويسد: «اگر بخواهم از روي وضعيتي كه داشتند ومناسباتي كه بين آنها و همسايگانشان برقرار بود قضاوت نمايم، بايد آنها را به ديدة ي صلحجوترين و متمدنترين تركمن ها نگاه كنم و به همين عنوان معرفي نمايم. غالب آنها از روي ميل به امر زراعت مشغول هستند و خود را تابع ايران مي دانند.
به هرحال اراضي گوكلان ،حاصل خيز و قابل، هوايش سالم و نسبت به هواي يموت ،ييلاقى تر و داراي چشمه سارهاي زيادي است. و يكي از زيباترين مناطق شمال خراسان به شمار مي رود. ولي به واسطه ي كمي جمعيت ، فرسخ ها از اراضي ايشان عاطل و بي حاصل مانده است.
كلنل ييت كه سفري به ميان گوكلان ها داشته و آنها را از نزديك مشاهده كرده است مي نويسد: « به نظر ميرسيد كه آنها تيرههاي بسيار متفاوتي از تكه ها، ارساري ها و ساير تركمن هايي كه تا آن موقع ديده بودم باشند؛ بعضي از آنها بور و تعدادي نيز زرد پريده رنگ بودند و در مقايسه با تكهها و ساريكها ريشهاي پرتري داشتند، آنها اسب هاي بهتري را سوار بودند و كلاه هايي از پوست بره، تقريباً بزرگ تر و پهن تر از كلاه هاي عادي بر سرداشتند. درون آلاچيقهاي آنها وضع خوبي نداشت، از قالي هاي زيبايي كه تكهها و ساريكها بر كف چادر فرش مي كنند و يا كيف هايي كه بر ديوار مي آويزند، خبري نبود، علت اين امر، فقر يا نداري آنها نبود، چون وضع خوبي داشتند. بعضي از سران آنها ثروت زيادي داشتند، از جمله «سبحان قليخان» رئيس ابههاي «شغال تپه»؛ بلكه علتش اين بود كه گوكلان ها مانند طايفه هاي ديگر هنر قاليبافي و كيف بافي و ... را نداشتند و تنها هنر آنها در زمينه ى صنايع دستي نمدبافي بود ونيز آنها همواره ساده زندگي مي كردند وبه به كار بردن اشياى قيمتي در منازل خود اشتياق نداشتند.
گوكلان ها پيش از طوايف ديگر تركمن مطيع ايرانيان شدند زيرا «آنان در سرزميني كه به سر مي بردند به علت حملات پي در پي ايرانيان زندگي آرامي نداشتند و پيش از آن كه ايران آنها را تسليم خود كند، مورد تهاجم آقامحمدخان (پادشاه ايران) و محمد امين خان (حاكم خيوه) قرار گرفتند و تاحدود زيادي نابود شدند. بدين طريق آنها چاره اي جز تسليم شدن به شاه ايران در اوايل دهة ي 1840 نداشتند.»
طوايف و قبايل مقدس تركمن ها:
غير از طوايف و تيره هاي مختلف تركمن،تركمن هاداراي چهار طايفه ي ديگري موسوم به «اولاد» هستند. اين طوايف چهارگانه ي اولاد از طوايف مقدس تركمن به شمار مي آيند. زيرا آنها خود را از نسل خلفاي راشدين « رضي الله تعالي عنهم اجمعين» مي دانند.
اين طوايف عبارتند از:
الف- «شيخ» ؛از نسل حضرت ابوبكر صديق (رض)
ب- «مخدم» ؛(مختوم)ازنسل حضرت عمرفاروق (رض)
ج-«آتا» ؛از نسل حضرت عثمان ذي النورين (رض)
د-«خوجه» ؛از نسل حضرت علي مرتضي (رض).
اين طوايف چهارگانه كه از چهاريار پيامبر(ص) انشعاب يافته اند به خاطراين كه از ياران و خويشاوندان نزديك رسول اكرم (ص) هستند ،اولاد آنها در نزد تركمن ها مقدس شمرده ميشوند ؛ زيرا حضرت ابوبكر پدرزن پيامبر اكرم(ص) است ، حضرت عمر(ع) نيز پدرزن پيامبراكرم(ص) و از طرف ديگر داماد حضرت علي(ع) است. حضرت عثمان (ع) و حضرت علي(ع) هر دو داماد پيامبراكرم (ص) هستند و روايت است كه مي گويند آنها (اولاد) براي تبليغ دين مبين اسلام و از طرف ديگر به علت فرار از ظلم و جور خلفاي اموي به ميان تركمن ها آمده اند. و تركمن ها به آنها اولاد گفته و احترام بسيار زيادي نسبت به آنها قايل بودند و هستند. از ميان اين طوايف،آتا و خوجه پرنفوذترين آنها هستند. به دليل اين كه فرزندان اين دو طايفه از نوادگان و اهل بيت رسول اكرم(ص) محسوب مي شوند.
در كتاب ايرانيان تركمن آمده است: «گروهي از تركمن ها نيز به اولاد مشهورند». « ويليام آيرونز» آنها را قبايل مقدس مينامد. اين گروه به چهار شاخه تقسيم مي شود كه هركدام از آنها خود را فرزندان يكي از خلفاي راشدين (رض) مي دانند. اين تنها گروهي است كه در عين تركمن بودن در شجرةي اصلي تركمن ها جاي ندارد».
آنها در هنگام جنگ هاي قبيله اي بين تركمن ها و حتي در سخت ترين شرايط مي توانستند آزادانه در ميان تمام طوايف متخاصم رفت و آمد نمايند و در دعواي آنهاميانجي گري مي كردندو بارها همين اولاد، جدالها و ستيزهاي بزرگي را در ميان طوايف تركمن خنثي نموده و بين گروه هاي متخاصم آشتي برقرار نمودند. آيرونز در باره ي طوايف مقدس و محل آنها مي نويسد: «همواره يك كانال ارتباط ميان طوايف متخاصم حفظ مي گرديد كه ميشداز آن براي برقراري صلح و نيز انجام ساير مقاصد استفاده كرد. اين كانال ارتباطي عبارت از قبايل كوچكي بود كه ادعا مي كردند از اعقاب خلفاي راشدين هستند. تمام قبايل معمولي تركمن،همواره با اين قبايل داراي تبار مقدس، مناسبات صلح آميز داشتند، زيرا به اعتقاد تركمن هاي معمولي، ياغي شدن نسبت به آنها موجب عقوبت شديد الهي بود. اعتقاد به اين عقوبت مي توانست نه فقط از ياغي شدن بلكه از عمل خصومت آميز غيرموجه عليه هريك از اعضاي قبايل مقدس جلوگيري كند. هنوز هم حكايت هاي متعددي دربارة ي ديوانه شدن كساني كه به اشتباه به جاي تركمن هاي معمولي به قبايل مقدس حمله كرده و اموال آنها را سرقت كرده بودند نقل مي شود».
بنابراين اعضاي قبايل مقدس كه اولاد خوانده مي شوند،ميتوانستند به منظور تجارت يا به عنوان پيك هاي سياسي آزادانه در بين گروه هاي متخاصم رفتوآمد كنند. منزلت خاص اولادها مستلزم آن بود كه آنان در راستاى برقراري صلح ميان قبايل متخاصم اقدام نمايند. اين نقشي بود كه تا اندازهاي از همه ي گروه هاي بي طرف انتظار ميرفت، ليكن الزام اولادها به ايفاي اين نقش از ديگران بيشتر بود. افراد مطلع ميگفتند، پس از آن كه حمله اي به گروه هاي خصم صورت ميگرفت، اولادها گه گاه به دفاع از قربانيان حمله برمي خاستند و با مطرح كردن فقر و تنگدستي آنان خواستار پس دادن بخشي از احشامشان مي شدند.
گفته ميشود گاه بخشي از اموال غارتي واقعاً مسترد مي گرديد، اما هيچ گاه تمام آن را پس نمي دادند. وقتي ميان دو طايفه خصومت هايي با ابعاد بزرگ تر از دزديدن گوسفند درميگرفت اولادها ميان گروههاي متخاصم رفت و آمد ميكردند و خواهان برقراري صلح و آرامش مي شدند. البته آنان هميشه در كوشش هاي خود موفق نبودند. مع ذلك، نقش اولادها، به عنوان يك كانال سياسي، براي تمام يموت ها ارزشمند بود و بخش مهمي از ساختار سياسي سنتي آنان را تشكيل مي داد.»
ييت مي نويسد: «ميگفتند كه يموت ها به انتقام اسبي كه گوكلان ها از آنها دزديده بودند، سعي داشتند تا به آنها ضربه اي بزنند، اما تنها چيزي كه آنها به آن برميخورند دختربچهاي بوده است كه دست مادر كور خود را گرفته و او را راه مي برده است. آنها دختر را برداشته و با خود به غنيمت بردند به اميد اين كه شايد گوكلان ها براي باز پس گرفتن وي راضي شوند تا مبلغي را به آنها بپردازند، از بدشانسي آنها اين دختر متعلق به خواجه يا سيد بود و زماني كه پدر وي براي باز پس گرفتن او نزد يموت ها رفت آنها بدون طلب چيزي دختر را به وي پس دادند، بسيار جالب بود كه تركمن ها اين قدر به خواجه يا سيد خود احترام مي گذاشتند و اموال متعلق به وي را مقدس ميدانستند و زماني كه چيزي را به سرقت مي بردند ومعلوم ميشد كه از آن سيد است خيلي زود نسبت به بازپس دادن آن اقدام مي كردند. تركمن هاي سيد، مختارند تا آزادانه بين قبايل مختلف رفتوآمد كنند. ... اينان بسيار مورد احترام يموت ها هستند و هرگز از طرف آنها مورد هجوم و چپاول قرار نمي گيرند.»
كلنل ييت داستاني را بيان مي كند كه در آن گروهي از يموت هاي قان يوخمز و ايگدر براي غارت به طرف گوكلان رفته و مقادير زيادي از گوسفندان آنها را غارت كردند و با پيروزي و خوشحالي به دهكده برگشتند، او ادامه مي دهد:
«بلافاصله بعد از رسيدن به دهكده، هريك از افراد سهم خود را از غنيمت به دست آمده صاحب شدند، اما چيزي نگذشت كه نگراني ها شروع شده و شك و ترديد بر دل ها مستولي گرديد، روي گوسفندان علامتي مشاهده شد كه براساس آن گمان مي رفت آنها به خواجه يا سيدي تعلق داشته باشند، به هرحال اين موضوع صحت پيدا كرد و اولين چيزي كه در اين خصوص شنيدم اين بود كه خواجه يا سيدها براي بازپس گرفتن اموال خود به ده مرادخان آمده بودند. مرادخان فوراً نسبت به مسترد داشتن سهم خود اقدام كرده و توبه نمود و بسيار اظهار ندامت كرد از اين كه چرا بعداز مدتي كه غارت گري را كنار گذاشته بود بار ديگر خود را آلودة ي اين كار كرده است.بقيه ي افراد گروه نيز به نوبة ي خود آنچه را كه به دست آورده بودند بازپس دادند. يكي از آنها كه از فرط خوشحالي با كشتن يكي از گوسفندان در شب قبل دلي از عزا درآورده بود، ناچار گرديد تا يكي از گوسفندان خود را مايه بگذارد واين تمام چيزي بود كه از اين غارت نصيب وي گرديد. ترسي كه يموت ها از سيدها دارند بسيار تعجب آور است، به محض آن كه بفهمند آنچه را كه به غارت گرفته اند از اموال سيد است نسبت به پس دادن آن اقدام مي كنند، تا مورد لعن و نفرين قرار نگيرند.»
اين احترام و قداست سيدها نه تنها در ميان يموت بلكه در ميان تمامي طوايف تركمن همواره وجود داشته است و هم اكنون در ميان تركمن ها قبايل مقدس تركمن از احترام و عزت نسبتاً زيادي برخوردار هستند. به طوري كه در ميان تركمن ها ضرب المثلي است كه مي گويند:«اولادينگ ايتيني كشكي گورمه» يعني حتي سگ سيد را كشكي نبين. و اين ضرب المثل به خاطر ترس آنها از لعن و نفرين سيدها است.