مرضیه
Member
"تیمور خان پا به زمین کوبید.
"من آدمش کردم... زنیکه تو خونه ی بابای گوربه گوریش نمی دونست اسب چندتا دست داره چند تا پا،حالا واسه من ..."
بعد با مشت به سینه اش کوبید."من آدمش کردم...من!"
وقتی همه جا سیاه شد،صدای کف زدن آدم ها توی گوشم بود.
اسب هایی را میدیدم که شیهه میکشیدند و چهارنعل می تاختند اما به خاک سم هایم نمی رسیدند..."
متنی که خوندید گزیده ای از داستان هولا هولا از مجموعه داستانی به همین نام نوشته ی ناتاشا امیری هست که پشت جلد کتاب چاپ شده.
]مساله ای که توجه من رو توی این کتاب جلب کرد،قبل از نوع نگارش و نحوه ی خاص روایت داستان ها، طرح روی جلد کتاب بود که خیلی خیلی مورد توجه من قرار گرفت و بسیار با محتوای داستان هولا هولا _که از نظر من یک سر و گردن از سایر داستان ها بالاتر هست_سازگاری داشت.
دوست داشتم اون رو به دوستان پیشنهاد بدم که بخونن. فکر کنم شما هم خوشتون بیاد.
"من آدمش کردم... زنیکه تو خونه ی بابای گوربه گوریش نمی دونست اسب چندتا دست داره چند تا پا،حالا واسه من ..."
بعد با مشت به سینه اش کوبید."من آدمش کردم...من!"
وقتی همه جا سیاه شد،صدای کف زدن آدم ها توی گوشم بود.
اسب هایی را میدیدم که شیهه میکشیدند و چهارنعل می تاختند اما به خاک سم هایم نمی رسیدند..."
متنی که خوندید گزیده ای از داستان هولا هولا از مجموعه داستانی به همین نام نوشته ی ناتاشا امیری هست که پشت جلد کتاب چاپ شده.
]مساله ای که توجه من رو توی این کتاب جلب کرد،قبل از نوع نگارش و نحوه ی خاص روایت داستان ها، طرح روی جلد کتاب بود که خیلی خیلی مورد توجه من قرار گرفت و بسیار با محتوای داستان هولا هولا _که از نظر من یک سر و گردن از سایر داستان ها بالاتر هست_سازگاری داشت.
دوست داشتم اون رو به دوستان پیشنهاد بدم که بخونن. فکر کنم شما هم خوشتون بیاد.