چمنه

fatima

Member
چمنه.
 

پیوست ها

  • DSC00652.JPG
    DSC00652.JPG
    40.3 کیلوبایت · بازدیدها: 128
  • DSC00654.JPG
    DSC00654.JPG
    26.6 کیلوبایت · بازدیدها: 135

fatima

Member
چمنه ;D

ببخشید که عکسا حرفه ای نیست!
 

پیوست ها

  • DSC00655.JPG
    DSC00655.JPG
    26.1 کیلوبایت · بازدیدها: 113

fatima

Member
از شجره اسب اطلاع چندانی ندارم. بله خیلی لاغره به دلیل ..... !!!!
ولی یورتمه خوبی میره. بله این اسب برای آموزش اونجاس و ما باهاش یورتمه میریم ولی احتمالن به زودی از اونجا میره.
 

fatima

Member
امید زمانی گفت:
اینقدر اسب بیچاره لاغر هست که هیچ عکاسی نتونه کاری واسش بکنه ! ;)
بله خوب اسب بیچاره لاغر که زیاده متاسفانه و کو کسایی که بهش رسیدگی کنن؟ فقط ادعاو .....
 

سنا

Active member
ما هم یه مادیون تو باشگاه داریم 15 سالشه اسمش برفیه
هر کس تازه میخواد سواری یاد بگیره این اسبو بهش میدن
هر چی بزنیش نمیره!! ;D :D ;D
عین خر میمونه!!!
الان حامله هست خوشبختانه کسی سوارش نمیشه! عاجز بودن از دستش!! ;) :D :D :D ;D
 

fatima

Member
سنا گفت:
ما هم یه مادیون تو باشگاه داریم 15 سالشه اسمش برفیه
هر کس تازه میخواد سواری یاد بگیره این اسبو بهش میدن
هر چی بزنیش نمیره!! ;D :D ;D
عین خر میمونه!!!
الان حامله هست خوشبختانه کسی سوارش نمیشه! عاجز بودن از دستش!! ;) :D :D :D ;D
ما هم یه اسب تو مایه های اسب شما داریم. که هر چی بزنی یورتمه نمیره، وقتی هم محکم بزنی جفتک می اندازه خلاصه اینقدر باید جفتک ها رو تحمل کنی تا بالاخره شاید موفق بشی یورتمه ببریش!!!!!!!!!!!!!!!! اگه یه وقت هم به سرت بزنه که شلاق بزنی که در سه سوت می فرستت تو فضا!!!!!
 

mahsima

Member
ما هم تو باشگاه سروش که بودیم نریونی بود به نام مارشال یه پیرمرد بداخلاق تنبل بود که برای شاگردای مبتدی استفاده میشد البته شنیده بودم جونیاش خیلی خوشگل بوده این اسب و من بچه که بودم نمیتونستم راهش ببرم پس باهاش میرفتم گشت از باشگاه کمی فاصله میگرفتم بعد برش میگردوندم سمت باشگاه اونوقت انگار تو میدون کورس بود همچین با سرعت به سمت باشگاه می اومد منم نمیتونستم نگهش دارم و از چهارنعلش لذت میبردم...معمولا اسبی بود که مبتدی ها نمی تونستن راش بندازن و این باعث شد که یاد بگیرم با اسبای سنگین چه طور سواری کنم ...
 

سنا

Active member
inaz گفت:
ما هم تو باشگاه سروش که بودیم نریونی بود به نام مارشال یه پیرمرد بداخلاق تنبل بود که برای شاگردای مبتدی استفاده میشد البته شنیده بودم جونیاش خیلی خوشگل بوده این اسب و من بچه که بودم نمیتونستم راهش ببرم پس باهاش میرفتم گشت از باشگاه کمی فاصله میگرفتم بعد برش میگردوندم سمت باشگاه اونوقت انگار تو میدون کورس بود همچین با سرعت به سمت باشگاه می اومد منم نمیتونستم نگهش دارم و از چهارنعلش لذت میبردم...معمولا اسبی بود که مبتدی ها نمی تونستن راش بندازن و این باعث شد که یاد بگیرم با اسبای سنگین چه طور سواری کنم ...
آره برفی ما هم به من آموخت که چطوری سواری کنم با اسبای سنگین!! :)
 
بالا