Dr_Ghaffari
Active member
دهنه زدن بيشتر از قلق؛ منطق مي خواهد ! به هر حال وارد شدن يك جسم فلزي سخت به دهان براي اسب ناخوشايند است و با آن مخالفت مي كند ! اين هنر سوار كار است كه با شناخت رفتار با اسبش گفتگو كند و اجازه اين كار را بگيرد و قبل از پشيمان شدن اسب از اجازه اي كه داده است اقدام كند ! قبلا اشاره كردم زور شما بيشتر از اسبتان نيست پس به زور متوسل نشويد كه بازي را مي بازيد و براي اسب يك آموزش غلط مي شود ! گاهي جايزه دادن به اسب پس از دهنه كردن مي تواند چاره ي كار باشد . مثلا هميشه به اسبتان بعد از دهنه زدن يك تكه هويج بدهيد . اصولا تشويق براي اسب كارسازتر است تا تنبيه . مخصوصا اگر تنبيه شما با عصباني شدن شما همراه باشد و نتوانيد رفتار خود را كنترل كنيد ! مطمئن باشيد اسب خاطره آن را حفظ خواهد كرد . اگر تنبيه مي كنيد بايد در حد يك نهيب محكم باشد شايد با يك ضربه پشت دست به گردن اسبتان به گونه اي كه به او بفهمانيد قويتر هستيد و اسب خيال كند اگر تكرار كند حسابش با كرام الكاتبين است ! اگر نتوانيد برتري خود را به اسبتان ثابت كنيد هميشه مشكل خواهيد داشت . اسبها اگر بفهمند سوارشان توانايي ندارد او را زين مي كنند و سوار مي شوند ! نخنديد باور كنيد سواركاران زيادي را ديده ام كه اسب سوارشان بوده است !
شخصا نيمي از وقت زين كردن را صرف مقدمات مي كنم و با آرامشي كه در كار دارم تقريبا هيچ مشكلي با اسبها ندارم نه براي معاينات و نه براي سوار كاري ! آنقدر صبر مي كنم تا اسب تسليم شود به نوعي از روش محاصره استفاده مي كنم و منتظر مي مانم . نمي جنگم ! نمونه هايي از عجله را در كار سواركاران در اهواز با سهراب خان مرور كرديم و البته نمونه هايي از ساير مسايل كه شايد به تدريج گفته شود . يكي ديگر از مشكلات ما بي توجه بودن به اسبهايمان است ! معمولا يك اسب داريم و هر روزي كه بخواهيم سواري كنيم به سراغش مي رويم و اسب بي اختيار با ديدن مالكش به ياد مي آورد كه بايد سواري بدهد همين و همين ! كارگر اصطبل زير پايش را تميز مي كند ! كارگر اصطبل قشواش مي كند ! كارگر اصطبل غذايش مي دهد ! كارگر اصطبل دست و پايش را آب مي گيرد و كارگر اصطبل راحت تر از شما زينش مي كند ! كارگر اصطبل راحت تر از شما دهنه اش مي كند و كارگر اصطبل راحت تر از شما سوارش مي شود ! يادآوري مي كنم شما اسب داريد نه الاغ نه يابو و نه قاطر !كمي هم براي او وقت بگذاريد!
شخصا نيمي از وقت زين كردن را صرف مقدمات مي كنم و با آرامشي كه در كار دارم تقريبا هيچ مشكلي با اسبها ندارم نه براي معاينات و نه براي سوار كاري ! آنقدر صبر مي كنم تا اسب تسليم شود به نوعي از روش محاصره استفاده مي كنم و منتظر مي مانم . نمي جنگم ! نمونه هايي از عجله را در كار سواركاران در اهواز با سهراب خان مرور كرديم و البته نمونه هايي از ساير مسايل كه شايد به تدريج گفته شود . يكي ديگر از مشكلات ما بي توجه بودن به اسبهايمان است ! معمولا يك اسب داريم و هر روزي كه بخواهيم سواري كنيم به سراغش مي رويم و اسب بي اختيار با ديدن مالكش به ياد مي آورد كه بايد سواري بدهد همين و همين ! كارگر اصطبل زير پايش را تميز مي كند ! كارگر اصطبل قشواش مي كند ! كارگر اصطبل غذايش مي دهد ! كارگر اصطبل دست و پايش را آب مي گيرد و كارگر اصطبل راحت تر از شما زينش مي كند ! كارگر اصطبل راحت تر از شما دهنه اش مي كند و كارگر اصطبل راحت تر از شما سوارش مي شود ! يادآوري مي كنم شما اسب داريد نه الاغ نه يابو و نه قاطر !كمي هم براي او وقت بگذاريد!