خرنامه

روزی ملانصرالدین از راهی می گذشت. درختی پیدا کرد و زیر سایه آن کمی خوابید.
ناغافل دزدی آمد و خرش را دزدید. ملا وقتی از خواب بیدار شد و دید خرش نیست، خورجینش را برداشت و به راه خودش ادامه داد تا اینکه چشمش به خر دیگری افتاد که بدون صاحب بود.
آن را گرفت و کوله بارش را روی آن گذاشت و به راه خود ادامه داد و با خودش گفت: خدا گر ز حکمت ببندد دری، ز رحمت گشاید در دیگری.
چند روز بعد صاحب خر پیدا شد و گفت: این خر مال من است.
ملانصرالدین هم زیر بار نمی رفت و می گفت مال من است.
صاحب خر پرسید: خر تو نر بود یا ماده؟ ملا گفت: نر.
صاحب خر گفت: این خر ماده است. ملانصرالدین هم جواب داد: اما خر من، خر نامردی بود.
 

roham

Member
كنار ميخوري يعني چي؟

اگرمنظور شما شناختن (کنار) میباشد
بهزاد عزیز توضیح داده اند.
اما اگر منظورتان معنی ضرب المثلی این جمله است بایدعرض کنم (اینطور که بنده شنیده ام خر قادر به خوردن کنار نمیباشد) این مثل درمورد افرادی به کار میرود که ندانسته از موضوع یا مطلبی صحبت و قصد قانع کردن شما با اطلاعات
کاملا"غلطشان را دارند.به طوری که شما از دستشون کلافه میشوید و مجبورتان میکند که بگویید:
"خر ما از کرگی دم نداشته".
 

سنا

Active member
ممنونم رهام جان بله منظورم كنار بود كه بدجور خونده بودمش
خوندم kenar!!
بله معناي جالبي هم داره
 

roham

Member
قدیم ندیما میگفتن:

"یه اسب تازی به ز طویله ای از خر است"

دوستان مثل گو کجائید ؟؟؟؟
 

sohrab

Active member
با چیزی که داری حال کن!
 

پیوست ها

  • securedownload.jpg
    securedownload.jpg
    104.4 کیلوبایت · بازدیدها: 11

Dr_Ghaffari

Active member
گاوان و خران بار بردار به ز آدمیان مردم آزار..!
سعدی علیه الرحمه ... و در گوشه ی دیگری از گلستان فرموده اند: خر باربر به که شیر مردم در..!
 

Dr_Ghaffari

Active member
یک قزوینی در انجمن نیست که بنویسد: حالا که تالان تالان است، صدی هم زیرپالان است!
 

Dr_Ghaffari

Active member
راستی "نه به آن شوری شور نه به این بی نمکی " هم جایی در خرنامه دارد ! باور نمی کنید از کربلایی حسن بپرسید..! در حال و روز ما و خرنامه هم صدق می کند، البته!
کربلایی حسنی گفت: به ناز خرکی! نه به آن شوری شور نه به این بی نمکی!
 

Dr_Ghaffari

Active member
نمی دانم این خرنامه چاپ خواهد شد یا نه ؟! اما اگر چاپ شد نمی دانم کدام ضرب المثل را روی جلد باید مرقوم کرد؟ پیشنهاد من :
"خر آدم ، به از آدم خر "!
شاید هم :
"تا تو آدم شده ای خر شده ام"!
شما دوستان چه پیشنهادی دارید؟
 

Dr_Ghaffari

Active member
گلایه از روزگار:
آن پیر خری که می کشد بار تاجانش هست می کند کار
آسودگی ..! آن زمان پذیرد! کز زیستنی چنین بمیرد!
 

Dr_Ghaffari

Active member
شد زنی و خری نشد کور پیشتری !
گویند در زمان قدیم زن و مردی با الاغشان در راهی می رفتند به کوری رسیدند که علیلو عاجز در راه مانده بود . او را با خود تا شهر همراه ساختند ... چون به پشت دروازه شهر رسیدند ، کور بانگ برداشت که آی مردم به داد برسید که این مرد خر و زن مرا به قول امروزیها غر زده است و بالا کشیده ! داروغه آنها را به پیش قاضی برد قاضی که نمی دانست حرف کدام را باور کند هر سه را جدا جدا زندانی کرد... شب هنگام پس از دادن شام زندانیان به پشت درب زندان زن رفت و فهمید شامش را نخورده و با خدایش نجوا می کند که :" آن مرد شوهر من بود و آن الاغ هم خر من"! ..... اما وقتی پشت درب زندان مرد کور رفت متوجه شد شامش را خورده و با خود نجوا می کند :" شد زنی و خری ؛ نشد کور پیشتری"!
منتظر ارسال داستان " خر عقل مبارک را ندارد!" هستم...!
 
بالا