حنانه احمدیان
Member
من از بچگی عاشق اسب بودم واز همون بچگی با اسبا بازی میکردم یادمه که تو زمان بچگی یه اسب بود به نامه رعد من وهمین طور بابام عاشق این اسب بودیم!واسه من یه اسب اسطوره ای بود!!!! یه بار یادمه که صاحبش سوارش شده بود و بلافاصله بعد از سواریش ازش خورده بود زمین!!! آخه اسبی بود که زیاد سر دست می زد!! قدشم خیلی بلند بود خیلی هم عضله ای بود ولی چاق نبود!(مثل یه کی از اسبای باشگاهم بود که اسمش اکسترک بود!) خلاصه صاحبش فروختش و اون رو از اون باشگاه برد ودل منو هم برد.......!