fatima
Member
بخش اول:
نظر به اهمیت اسب در زندگی اعراب و به خصوص اعراب بادیه نشین، آنان برای اسب اهمیت بسیار زیادی قائل شدند و انساب و شجره ی اسبها را همانند نسب و شجره ی خود حفظ کردند. بر سر نام گذاری 5 تیره ی اصلی اسب عرب اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد و تا ابتدای قرن بیستم داستانی در مراجع قدیمی ذکر می شد که البته بیشتر به افسانه شباهت دارد هر چند که تا ابتدای قرن مقبولیت زیادی داشت.
بنا به روایت ابن کلبی در کتاب انساب الخیل که به عنوان مرجع نسب های اسب عرب به شمار می آید، اسب عرب دارای 5 تیره (نسب) اصلی است که سایر تیره ها از آن مشتق شده اند. ابن کلبی می نویسد:
هنگامی که سد مأرب (در نزدیکی یمن) از بین رفت اسب های عرب نیز فرار کردند و زندگی بیابانی را در پیش گرفتند. آن ها مورد شکار حیوانات وحشی نیز قرار می گرفتند. سپس از میان این اسبها 5 اسب در منطقه ی نجد (عربستان کنونی) یافت شدند و 5 مرد از اعراب بدوی برای گرفتن آن ها از دیارشان خارج شدند. مردان بدوی اسب ها را در حال آب خوردن از چشمه ای مشاهده کردند و برای گرفتن اسب ها روز اول یک ستون چوبی کنار رودخانه ایجاد کردند. هنگامی که اسبها برای خوردن آب آمدند با دیدن چوب فرار کردند اما تشنگی به آن ها امان نداد و بار دیگر برای آب خوردن کنار چشمه آمدند و از کنار چوب عبور کردند. روز بعد مردان بدوی چوب دیگر در کنار چوب قبلی نصب کردند و به همین منوال اضافه کردن چوب ها را در روزهای بعد ادامه دادند تا این که حصاری (احتمالا مانژ مانند) دور چشمه ایجاد شد و یک در برای ورود اسبها به حصار نیز ایجاد کردند. هنگامی که اسبها دوباره برای آب خوردن آمدند وارد حصار شدند و اعراب بدوی نیز درب حصار را بسته و اسبها را مقید کردند. سپس به نگهداری از اسبها پرداختند به گونه ای که اسبها به آنان عادت کردند. مردان بدوی نیز بر آن ها زین بسته، سوار شده و راهی دیارشان شدند.
در سفر به سوی دیار غذای آنان تمام شد و گرسنگی بر آنان غالب گردید. پس با هم توافق کردند که یکی از اسبها را قربانی کنند تا از گرسنگی نجات یابند. برای تعیین اسب قربانی مسابقه ای گذاشتند و قرار شد هر اسبی که آخر شد، قربانی شود. مسابقه برگزار شد و اسب قربانی مشخص شد اما سوار اسب خواست تا دوباره مسابقه دهند. در مسابقه ی دوم اسب دیگری آخر شد، و دوباره مسابقه را تکرار کردند و باز هم اسب دیگری آخر شد. و مدتی را به مسابقه دادن سپری کردند و در هر بار یکی از اسبها آخر می شد. تا این که ناگهان گله ای از آهوان بیابان را مشاهده کردند، پس سوار بر اسب آهو شکار کرده و از قربانی کردن اسب صرف نظر نمودند!
نظر به اهمیت اسب در زندگی اعراب و به خصوص اعراب بادیه نشین، آنان برای اسب اهمیت بسیار زیادی قائل شدند و انساب و شجره ی اسبها را همانند نسب و شجره ی خود حفظ کردند. بر سر نام گذاری 5 تیره ی اصلی اسب عرب اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد و تا ابتدای قرن بیستم داستانی در مراجع قدیمی ذکر می شد که البته بیشتر به افسانه شباهت دارد هر چند که تا ابتدای قرن مقبولیت زیادی داشت.
بنا به روایت ابن کلبی در کتاب انساب الخیل که به عنوان مرجع نسب های اسب عرب به شمار می آید، اسب عرب دارای 5 تیره (نسب) اصلی است که سایر تیره ها از آن مشتق شده اند. ابن کلبی می نویسد:
هنگامی که سد مأرب (در نزدیکی یمن) از بین رفت اسب های عرب نیز فرار کردند و زندگی بیابانی را در پیش گرفتند. آن ها مورد شکار حیوانات وحشی نیز قرار می گرفتند. سپس از میان این اسبها 5 اسب در منطقه ی نجد (عربستان کنونی) یافت شدند و 5 مرد از اعراب بدوی برای گرفتن آن ها از دیارشان خارج شدند. مردان بدوی اسب ها را در حال آب خوردن از چشمه ای مشاهده کردند و برای گرفتن اسب ها روز اول یک ستون چوبی کنار رودخانه ایجاد کردند. هنگامی که اسبها برای خوردن آب آمدند با دیدن چوب فرار کردند اما تشنگی به آن ها امان نداد و بار دیگر برای آب خوردن کنار چشمه آمدند و از کنار چوب عبور کردند. روز بعد مردان بدوی چوب دیگر در کنار چوب قبلی نصب کردند و به همین منوال اضافه کردن چوب ها را در روزهای بعد ادامه دادند تا این که حصاری (احتمالا مانژ مانند) دور چشمه ایجاد شد و یک در برای ورود اسبها به حصار نیز ایجاد کردند. هنگامی که اسبها دوباره برای آب خوردن آمدند وارد حصار شدند و اعراب بدوی نیز درب حصار را بسته و اسبها را مقید کردند. سپس به نگهداری از اسبها پرداختند به گونه ای که اسبها به آنان عادت کردند. مردان بدوی نیز بر آن ها زین بسته، سوار شده و راهی دیارشان شدند.
در سفر به سوی دیار غذای آنان تمام شد و گرسنگی بر آنان غالب گردید. پس با هم توافق کردند که یکی از اسبها را قربانی کنند تا از گرسنگی نجات یابند. برای تعیین اسب قربانی مسابقه ای گذاشتند و قرار شد هر اسبی که آخر شد، قربانی شود. مسابقه برگزار شد و اسب قربانی مشخص شد اما سوار اسب خواست تا دوباره مسابقه دهند. در مسابقه ی دوم اسب دیگری آخر شد، و دوباره مسابقه را تکرار کردند و باز هم اسب دیگری آخر شد. و مدتی را به مسابقه دادن سپری کردند و در هر بار یکی از اسبها آخر می شد. تا این که ناگهان گله ای از آهوان بیابان را مشاهده کردند، پس سوار بر اسب آهو شکار کرده و از قربانی کردن اسب صرف نظر نمودند!