امیر صادقی
Member
برگرفته از وبلاگ ترکان قشقایی، آغیر ائل، طبیعتمرد
هر روز صبح زود،سر مهتر کوشش میکرد خود را قبـل از زیادخان به طویلــه برساند،تااشتـباهات احتـمالی کوچک و نادیده های ریزمهتران،در تیمار وشستن دم اسبان رابا دید تیزبینش بیابدو اصلاح نماید.پس از او خان بزرگ ایل جلیل وباشکوه دره شوری در اوج قدرت با بی تابی نزد اسبان که گرامی ترین قسمت ثروت بیکرانش بود میرسید.کارون، باج آلان،تاج وشهپررا یکی پس از دیگری بادقت از نظر میگذرانید.موی یال آنها را ازسوئی بسوی دیگـر گـردن می انداخت.لابلای موهــــای شلال وبراق دم آنهــــا را که صبــح با آب حنای پالایش شده شستشونموده بودند بازدید میکرد.دستمال ابریشمی مخصوص آنها را از جیــبش بیرون می آورد و گوشه های چشم آنهارا پا ک میکرد.مژه هایشان را از وسط انگشتانش می گذرانید.چهره بر صور ت آنها میگذاشت چشمانش را می بست و لحظاتی ساکت مـی ماند،شـاید از خــداوند که اورا لایق داشـتن چنین نعمتـــهای دانسته بود تشــــکر میـکرد.کر ه اسبهای شیطان دهان از پستان مادرشان بر میداشتند وبسوی او می شتافتند تا در دستان مهربان او قند نوش جان نمایند.
خان معتقد بود اسب در ه شـــــوری از رگ و ریشه اسبان اصیل عرب است که طی سالیان دراز در گذر از کو هها و کتل ها و سنگ لاخهای مسیر کوچ ایل دره شــــــــوری و تعقیب و گریز شکار و کبک وقیقاج زنی دست وپای قوی تر ،سم کوچــــــــک تر و سینه فراخ تر پیدا کرده ودر آب و هوای کوهستانی ایلمان حا ل و هوای دیگر یافتــــــه اند.پوست نازکتر از مخمل کاشان،گوشهای زیبای خنجر مانند،چشمان از حدقه بیرون زده درشتر از چشمان آهو ،گردن شمشیری بارگهای خونی قابل شمارش،گرده کوتاه،مناسب زین ودست وپای نزدیک بهم ودم پرچم گونه افشان بر کفل آنها ورقصیدن با ترنم نسیم دامنه های زاگرس هنــــگام راه رفتن،از خصیصه هائیست که هر بینده ای را مسحور خود میکند و از آن دل می رباید.
اگر بر زیبائی داستانهای عــذرا ووامق ،لیــــــــلی و مجنون،شــــــیرین و فرهاد،یوسف و زلیخا خوب آگاهید می توانید بر گوشه هائی از زیبایی محبت و عشق زیاد خان بر اسبانش پی ببرید.
روان آن رادمرد بزرگ شاد،نامش مانا وراهش پررهرو باد.
دکتر علي اميني در ملاقات با رجال فارس
در کنار دکتر اميني حبيب الله شهبازي ايستاده است. پس از شهبازي حاج محمد خان ده بزرگي (با عينک تيره) است. کسي که نيمه سر او در پشت دکتر اميني ديده مي شود زياد خان دره شوري، رئيس ايل دره شوري و ثروتمند معروف قشقايي، است.
سرحد فارس
سر حد جايي است كه وقتي عشاير كوچ زمستانيشون رو شروع مي كنند ، ديگه كسي توش نمي مونه! خودتي و كوهستان و طبيعت وحشي!
اينها حرفايي بود كه من از چند تا كهنه شكارچي و از دوست عزيزي كه عمري رو بين قشقايي ها گذرونده بود و حتي چندين كوچ رو هم با اونها همراه بوده شنيدم.
سالها از اون موقع ميگذره و در تمام اين مدت يكي از بزرگترين آرزوهاي من تو زندگيم، همراه شدن با عشاير قشقايي در طول يك كوچشون بوده و هست.
چرا قشقايي؟ چرا بختياري نه؟ يا ايلات ديگه؟ اين سواليه كه خودم هم از جواب دادن بهش عاجزم. شايد خواندن خاطرات ناصرخان صولت قشقايي يكي از دلايل عمده اش باشه.
يا شايد هم ديدن عكسهايي از زندگي آنها و يا شكارشون و تير انداختنشون از روي اسب در حال تاخت و يا.....
نمي دونم! به هر حال قشقايي ها يه چيز ديگه بودن و هستن براي من.
.
.
بگذريم! داشتم مي گفتم كه هميشه آرزو داشتم با قشقايي ها باشم.
در اثر يك اتفاق و يك ملاقات ساده ، با اشخاصي آشنا شدم كه......
فرصت زندگي در بين عشاير قشقايي رو به من دادند. يا بهتره بگم كه افتخار ميهمان بودن بر سر سفره خودشون رو نصيبم كردند.
سهراب خان فرهنگ دره شوري! مردي كه من 3 روز ميهمانش بودم. يك قشقايي اصيل و با وقار و مردانگي خاص عشاير....
نمي دونم چي بگم و چي بنويسم كه در خور شخصيت والاي اين مرد باشه....
.
سهراب خان ، از بزرگان طايفه دره شوري (يكي از 4 طايفه اصلي ايل قشقايي) هستند . پدر ايشان (زیاد خان) باني و پرورش دهنده اصلي نژاد اسب دره شوري و يكي از سران ايل بودند.اسب دره شوري يكي از اصيل ترين و خالص ترين نژاد هاي اسب ايراني.
به هر حال هرچي از ميهمان نوازي ايشان و خانواده محترمشان بگم، باز هم حق مطلب رو ادا نكرده ام.
زندگي رو اينجا لمسش مي كني. با همه وجودت. حسش مي كني. نمي تونم توضيح بدم. بايد باشي و ببيني. زندگي بين عشاير....
حتي شهر هم رنگ و بوي ايلاتي داره. البته هنوز! خدا مي دونه تا كي ميتونه مقاومت كنه اين فرهنگ در مقابل هجوم بي فرهنگي كه داره عين خوره همه چيزمون رو مي بلعه....
آسموني كه از فرط آبي بودن به سورمه اي ميزنه و شب هاش هم كه خود حكايتي جدا داره. دستتو دراز كني ميتوني خوشه خوشه ستاره بچيني از سقف آسمون.
كوه هايي متفاوت از هر كوه ديگه اي كه ديده اي. و چه حكايت هايي كه توي دل خودشون دارن اين كوهها. رشادت هاي فرزندان اين آب و خاك.....
ايستادگي مردان ايلاتي در مقابل زور و ناروا......
چه بسيار مرداني كه براي مبارزه با زور و ستم و.... به كوهستان نزده اند و ...
و چه خاموشند اين سنگها با تمام دردي كه در سينه نهفته دارند....
با ياد و خاطره اين مردان و شير زنان....
تنگ چوگان ...... كه خود به تنهايي حكايتها دارد.
پادنا ..... منطقه اي به زيبايي تمامي زيبايي هاي روي زمين.
رودخانه ماربر و آب همچون اشك زلال و گوارايش......
.
.
اينها تنها چند نمونه و مشتي از خروار هستند از مناطق بكر اين ديار.
واقعا اين مملكت چه جاهايي كه ندارد.
اگر كسي بخواهد اين آب و خاك را ببيند، سالها و سالها هم بگردد ، باز ذره اي از درياي زيبايي اين مرز پر گهر و فرهنگ و هويت اين مردم را هم نديده است.
زنان قشقايي با لباسهاي زيباي محلي
سهراب خان فرهنگ دره شوری ، از بزرگان طایفه دره شوری از ایل قشقایی هستند . پدر ایشان زیاد خان ،بانی و پرورش دهنده اصلی نژاد اسب دره شوری و یکی از سران ایل بودند.اسب دره شوری یکی از اصیل ترین و خالص ترین نژاد های اسب ایرانی. سهراب خان سالهاست که در مزرعه بزرگ خود ساکن شده و به کار پرورش اسب و زراعت اشتغال دارند
كره هاي يكساله دره شوري
( كره 4 روزه و مادرش!)
نيم ساعت طول كشيد تا اين كره به من كه براي عكاسي لاي بته ها قايم شده بودم اطمينان كنه و بياد و شير بخوره. حالا توي اين مدت تيغهاي بته ها چه بلايي سر بنده آوردن؟؟؟؟ بماااااااااند!
نمايي كلي از مزرعه و اسبهايي كه آزادانه و براحتي در آن مشغول چرا هستند....
و اين يعني فاجعه!
جايي كه تا زماني نه چندان دور در كنار سياه چادرها فقط اسبهاي اصيل دره شوري را مي ديدي، امروزه در كنار هر چادر يك وانت زامياد و در اين عكس هم كه به جاي اسب و قاطر ،بولدوزر!!!!
هر روز صبح زود،سر مهتر کوشش میکرد خود را قبـل از زیادخان به طویلــه برساند،تااشتـباهات احتـمالی کوچک و نادیده های ریزمهتران،در تیمار وشستن دم اسبان رابا دید تیزبینش بیابدو اصلاح نماید.پس از او خان بزرگ ایل جلیل وباشکوه دره شوری در اوج قدرت با بی تابی نزد اسبان که گرامی ترین قسمت ثروت بیکرانش بود میرسید.کارون، باج آلان،تاج وشهپررا یکی پس از دیگری بادقت از نظر میگذرانید.موی یال آنها را ازسوئی بسوی دیگـر گـردن می انداخت.لابلای موهــــای شلال وبراق دم آنهــــا را که صبــح با آب حنای پالایش شده شستشونموده بودند بازدید میکرد.دستمال ابریشمی مخصوص آنها را از جیــبش بیرون می آورد و گوشه های چشم آنهارا پا ک میکرد.مژه هایشان را از وسط انگشتانش می گذرانید.چهره بر صور ت آنها میگذاشت چشمانش را می بست و لحظاتی ساکت مـی ماند،شـاید از خــداوند که اورا لایق داشـتن چنین نعمتـــهای دانسته بود تشــــکر میـکرد.کر ه اسبهای شیطان دهان از پستان مادرشان بر میداشتند وبسوی او می شتافتند تا در دستان مهربان او قند نوش جان نمایند.
خان معتقد بود اسب در ه شـــــوری از رگ و ریشه اسبان اصیل عرب است که طی سالیان دراز در گذر از کو هها و کتل ها و سنگ لاخهای مسیر کوچ ایل دره شــــــــوری و تعقیب و گریز شکار و کبک وقیقاج زنی دست وپای قوی تر ،سم کوچــــــــک تر و سینه فراخ تر پیدا کرده ودر آب و هوای کوهستانی ایلمان حا ل و هوای دیگر یافتــــــه اند.پوست نازکتر از مخمل کاشان،گوشهای زیبای خنجر مانند،چشمان از حدقه بیرون زده درشتر از چشمان آهو ،گردن شمشیری بارگهای خونی قابل شمارش،گرده کوتاه،مناسب زین ودست وپای نزدیک بهم ودم پرچم گونه افشان بر کفل آنها ورقصیدن با ترنم نسیم دامنه های زاگرس هنــــگام راه رفتن،از خصیصه هائیست که هر بینده ای را مسحور خود میکند و از آن دل می رباید.
اگر بر زیبائی داستانهای عــذرا ووامق ،لیــــــــلی و مجنون،شــــــیرین و فرهاد،یوسف و زلیخا خوب آگاهید می توانید بر گوشه هائی از زیبایی محبت و عشق زیاد خان بر اسبانش پی ببرید.
روان آن رادمرد بزرگ شاد،نامش مانا وراهش پررهرو باد.
دکتر علي اميني در ملاقات با رجال فارس
در کنار دکتر اميني حبيب الله شهبازي ايستاده است. پس از شهبازي حاج محمد خان ده بزرگي (با عينک تيره) است. کسي که نيمه سر او در پشت دکتر اميني ديده مي شود زياد خان دره شوري، رئيس ايل دره شوري و ثروتمند معروف قشقايي، است.
سرحد فارس
سر حد جايي است كه وقتي عشاير كوچ زمستانيشون رو شروع مي كنند ، ديگه كسي توش نمي مونه! خودتي و كوهستان و طبيعت وحشي!
اينها حرفايي بود كه من از چند تا كهنه شكارچي و از دوست عزيزي كه عمري رو بين قشقايي ها گذرونده بود و حتي چندين كوچ رو هم با اونها همراه بوده شنيدم.
سالها از اون موقع ميگذره و در تمام اين مدت يكي از بزرگترين آرزوهاي من تو زندگيم، همراه شدن با عشاير قشقايي در طول يك كوچشون بوده و هست.
چرا قشقايي؟ چرا بختياري نه؟ يا ايلات ديگه؟ اين سواليه كه خودم هم از جواب دادن بهش عاجزم. شايد خواندن خاطرات ناصرخان صولت قشقايي يكي از دلايل عمده اش باشه.
يا شايد هم ديدن عكسهايي از زندگي آنها و يا شكارشون و تير انداختنشون از روي اسب در حال تاخت و يا.....
نمي دونم! به هر حال قشقايي ها يه چيز ديگه بودن و هستن براي من.
.
.
بگذريم! داشتم مي گفتم كه هميشه آرزو داشتم با قشقايي ها باشم.
در اثر يك اتفاق و يك ملاقات ساده ، با اشخاصي آشنا شدم كه......
فرصت زندگي در بين عشاير قشقايي رو به من دادند. يا بهتره بگم كه افتخار ميهمان بودن بر سر سفره خودشون رو نصيبم كردند.
سهراب خان فرهنگ دره شوري! مردي كه من 3 روز ميهمانش بودم. يك قشقايي اصيل و با وقار و مردانگي خاص عشاير....
نمي دونم چي بگم و چي بنويسم كه در خور شخصيت والاي اين مرد باشه....
.
سهراب خان ، از بزرگان طايفه دره شوري (يكي از 4 طايفه اصلي ايل قشقايي) هستند . پدر ايشان (زیاد خان) باني و پرورش دهنده اصلي نژاد اسب دره شوري و يكي از سران ايل بودند.اسب دره شوري يكي از اصيل ترين و خالص ترين نژاد هاي اسب ايراني.
به هر حال هرچي از ميهمان نوازي ايشان و خانواده محترمشان بگم، باز هم حق مطلب رو ادا نكرده ام.
زندگي رو اينجا لمسش مي كني. با همه وجودت. حسش مي كني. نمي تونم توضيح بدم. بايد باشي و ببيني. زندگي بين عشاير....
حتي شهر هم رنگ و بوي ايلاتي داره. البته هنوز! خدا مي دونه تا كي ميتونه مقاومت كنه اين فرهنگ در مقابل هجوم بي فرهنگي كه داره عين خوره همه چيزمون رو مي بلعه....
آسموني كه از فرط آبي بودن به سورمه اي ميزنه و شب هاش هم كه خود حكايتي جدا داره. دستتو دراز كني ميتوني خوشه خوشه ستاره بچيني از سقف آسمون.
كوه هايي متفاوت از هر كوه ديگه اي كه ديده اي. و چه حكايت هايي كه توي دل خودشون دارن اين كوهها. رشادت هاي فرزندان اين آب و خاك.....
ايستادگي مردان ايلاتي در مقابل زور و ناروا......
چه بسيار مرداني كه براي مبارزه با زور و ستم و.... به كوهستان نزده اند و ...
و چه خاموشند اين سنگها با تمام دردي كه در سينه نهفته دارند....
با ياد و خاطره اين مردان و شير زنان....
تنگ چوگان ...... كه خود به تنهايي حكايتها دارد.
پادنا ..... منطقه اي به زيبايي تمامي زيبايي هاي روي زمين.
رودخانه ماربر و آب همچون اشك زلال و گوارايش......
.
.
اينها تنها چند نمونه و مشتي از خروار هستند از مناطق بكر اين ديار.
واقعا اين مملكت چه جاهايي كه ندارد.
اگر كسي بخواهد اين آب و خاك را ببيند، سالها و سالها هم بگردد ، باز ذره اي از درياي زيبايي اين مرز پر گهر و فرهنگ و هويت اين مردم را هم نديده است.
زنان قشقايي با لباسهاي زيباي محلي
سهراب خان فرهنگ دره شوری ، از بزرگان طایفه دره شوری از ایل قشقایی هستند . پدر ایشان زیاد خان ،بانی و پرورش دهنده اصلی نژاد اسب دره شوری و یکی از سران ایل بودند.اسب دره شوری یکی از اصیل ترین و خالص ترین نژاد های اسب ایرانی. سهراب خان سالهاست که در مزرعه بزرگ خود ساکن شده و به کار پرورش اسب و زراعت اشتغال دارند
كره هاي يكساله دره شوري
( كره 4 روزه و مادرش!)
نيم ساعت طول كشيد تا اين كره به من كه براي عكاسي لاي بته ها قايم شده بودم اطمينان كنه و بياد و شير بخوره. حالا توي اين مدت تيغهاي بته ها چه بلايي سر بنده آوردن؟؟؟؟ بماااااااااند!
نمايي كلي از مزرعه و اسبهايي كه آزادانه و براحتي در آن مشغول چرا هستند....
و اين يعني فاجعه!
جايي كه تا زماني نه چندان دور در كنار سياه چادرها فقط اسبهاي اصيل دره شوري را مي ديدي، امروزه در كنار هر چادر يك وانت زامياد و در اين عكس هم كه به جاي اسب و قاطر ،بولدوزر!!!!