ناشناس
Active member
صداي پاي اسب را بخوان
يک شخص وارد تيمارستان مي شود و ديوانه اي کتاب به دست مي بيند
به او مي گويد چرا تو را به اينجا آوردند
مي گويد: من سيصد صفحه کتاب نوشتم اما من مي خواستم آنرا چاپ کنم که از من ايراد گرفتند و نگذاشتند من کتابم را به چاپ برسانم
-:مگر چه شده؟نام کتابت چيست؟
-:صداي پاي اسب.
-:صفحه اولش را بخوان.
-:باشه
پيتيکو پيتيکو پيتيکو پيتيکو پيتيکو .......
-:صفحه ي 267 را بخوان
-:باشه
پيتيکو پيتيکو پيتيکو پيتيکو پيتيکو .......
يک شخص وارد تيمارستان مي شود و ديوانه اي کتاب به دست مي بيند
به او مي گويد چرا تو را به اينجا آوردند
مي گويد: من سيصد صفحه کتاب نوشتم اما من مي خواستم آنرا چاپ کنم که از من ايراد گرفتند و نگذاشتند من کتابم را به چاپ برسانم
-:مگر چه شده؟نام کتابت چيست؟
-:صداي پاي اسب.
-:صفحه اولش را بخوان.
-:باشه
پيتيکو پيتيکو پيتيکو پيتيکو پيتيکو .......
-:صفحه ي 267 را بخوان
-:باشه
پيتيکو پيتيکو پيتيکو پيتيکو پيتيکو .......