گل آرزو و ایرانگل هردو(اربنت*گل ترکمن)
مادران اين دو ماديان ارزشمند هيچ ارتباطي با هم ندارند....................
از پدر ري خوهر هستند يعني هردو خون اربنت دارنند.....................
مادرگل ارزو از مرز تركمنستان امده رد شده به ايران ويكي از ساكنين روستاي هتن اين ماديان نصيبش شده(شرح حال ان مرد تركمن را در تاپيك گل ارزو باز گو خواهم نمود اين ا مر مستند هست ولي اينكه اول از ايران رفته باشدبه تركمنستان و بعد برگشته باشد ايران هيچ خانواده تركمني ادعاي مالكيت براي ين ماديان نداشته كه من ماديانم گم شده..رفت تركمنستان شوروي حالا كه امده مال من هست .....!!!؟؟؟؟
اما مادياني كه منشا توليدي در خاك تركمنستان داشت و امد ايران وقتي از مر زايران ردشد هر كسي اول ان ماديان را گرفت او مالك ماديان هست.....................همانند مالك گل ارزو...
اما........ مادر ايران گل ....مادياني كرنگ و قوي و پر خون بوده
مالك اين ماديان ساكن روستاي قزاقلي جناب اقاي انه محمد اقچلي بود
كه اينجانب سعادت ديدارش را داشتم خدايش بيامرزاد
عكسهائي كه ازماديان ايران گل در كنار خودم و مرحوم اقچلي كه در سال 1377 يا 1378 جلوي خانه ان مرحوم گرفته ام را بزودي در تاپيگ ايران گل باشرح كامل شجره اش خواهم گذاشت......انشاالله
..................................................................
خاطره اي از ماديان هاي تركمن از مرز اايران گذشته
شايدمرور اين خاطره براي دوستان خالي ار لطف نباشد
سال 1377 بنده در مرز ايران در مراوه تپه بودم در حاشيه رود زيباي اترك تمام نشدني وبا شكوه .
براي بازديد از چند ماديان اصيل و تهيه عكس و گزارش.....................
مطلع شدم چند ماديان تركمن با منشا تركمنستاني از مرز رد شده مي ايند در يك دره براي چرا .... با گزارش يك چوپان شب چند نفر از اهالي در گلوگاه دره با ايجاد مانع طناب وسيم خاردار و رمانيدن اين حيوانات زبان بسته در تاريكي و زخمي كردن تعدادي فقط يك راس را اسير و گرفته و بزور در اغلي محبوس در تاريكي چند ماه
نگهداري و با سلا ح كرسنگي اراده ان ماديان ازاد زيسته در طبيعت را خرد وسپس با افتخار داخل بهار بند گوسفندان محصور در ديوارها بسته. ماديان خودش بود و خودش........ ماديان اسكلتي بيش نبود ولي فوق العاه با چها رچوب اهني و اتصالات متناسب و سينه اي عميق صورتي استخواني..... يموتي دوست داشتني و فراموش نشدني .. هنوز بغايت وحشي و چموش نزيك شدن و عكس گرفتن كه محال بود ............متاسفانه لنز زوم نداشتم و افسوس عكسي گرفته نشد شايد فيلم داشته باشم كه تبديل كنم روي سابت ميگذارم..........
بهار سال بعد با ان روستا رفتم تا شايد كره اي از اين يموت افسونگر متولد شده و عكسي بگيرم
اما هزاراتن افسوس و دريغ....................................
ان يموت دلربا...سر خم نكرد ودر تناوب گرسنگي و تشنگي جان به جان افرين سپرد ...
ولي.........
ارزوي رام شدن و سواري دادن را بر دل به صيادانش گذاشت...............