صدای صدای فریاد بچه ای در فضا می پیچد
در حالیکه کت بابا را می کشد ،بابا بابا من این اسب را می خواهم
بچه اشک در چشمانش جمع شده قبلاً بابا برایش بستنی خریده ،اما بچه با دیدن اسب سکه ای تنها به سوار شدن روی اسب سفید براق که چشمان آبی نقاشی شده اش و زین قرمز ش جلب توجه می کند فکر می کند .
بابا یک...