می خوام یه خاطره براتون تعریف کنم.
7 سال پیش که من 10 سالم بود، به همراه خانوادم رفتیم شمال.من با دایی و پدربزرگم رفتم پیش اسب داییم.چند دقیقه ای مشغول ناز کردن اسب بودم،که متوجه ی طنابی شدم که دور پای اسب بود.ترسیدم که نکنه اسب با یک حرکت پاش بشکنه!!!!به همین دلیل تلاش کردم تا طناب رو از دور...