دوستم اسبش رو تازه خریداری کرده بود. یه روز میخاست به اسبش هویج بده که بره تو اصطبلش ولی مترسید چون اسبش واقعا بزن بود. منم که داشتم نگاه میکردم یه دفعه جو منو گرفت. رفتم هویج رو ازش گرفتم و سرم رو انداختم رفتم تو. چشمتون روز بد نبینه. یه دفعه پشتش رو کرد به من و یه لگد نثارم کرد و 2متر عقبتر...