ضرب المثلهايي كه درباره اسبها وجود داره

sohrab

Active member
ضرب المثل های اسبی عربی:

"بعه ما شراله احصان حطله معلف"

و

"سواله معلف گبل الفرس"


که هر دو معادل "هنوز اسب نخریده، آخور می سازد" است

فاطیما اگر اشتباه میگم اصلاح کن لطفا
 

fatima

Member
آقا سهراب معنی ضرب المثل کاملا درسته. البته این ضرب المثل ها به لهجه عربی محلی خوزستان و برخی کشورهای همسایه هستن.
 

sohrab

Active member
"الخیل بلمیدان والتفگ بالنیشان"

اسب در میدان و تفنگ آماده شلیک است ( احتمالا به نشانه ی اعلام آمادگی در حمایت از کسی به کار میره)
 

fatima

Member
الخیل بلا عنان کالرجل بلا سنان
اسب بی افسار مثل مرد بی دندان است
 

احسان

Active member
سهراب گفت:
ضرب المثل های اسبی عربی:

"بعه ما شراله احصان حطله معلف"

و

"سواله معلف گبل الفرس"


که هر دو معادل "هنوز اسب نخریده، آخور می سازد" است

فاطیما اگر اشتباه میگم اصلاح کن لطفا

خوب اين که خوبه و بايد اين کار را کرد اول اخور اسب رو بسازی و باکسش را بعد اسب بخری
 
سلام،رقابت سالمی توی این تاپیک دیده شد بین بچه ها.من تا پیج ۱۵ این تاپیک رو خوندم اما ضرب المثل
خیلی‌ خیلی‌ معروف انگلیسی رو ندیدم،no horse no foot. اسبی که پا نداره اسب نیست.واقعا همینطوره.اسبی که دست و پای سالمی نداشته باشه اسب نیست!
 

sohrab

Active member
سلام،رقابت سالمی توی این تاپیک دیده شد بین بچه ها.من تا پیج ۱۵ این تاپیک رو خوندم اما ضرب المثل
خیلی‌ خیلی‌ معروف انگلیسی رو ندیدم،no horse no foot. اسبی که پا نداره اسب نیست.واقعا همینطوره.اسبی که دست و پای سالمی نداشته باشه اسب نیست!


البته :
No Foot, No Horse
;)
 

sohrab

Active member
خوب اين که خوبه و بايد اين کار را کرد اول اخور اسب رو بسازی و باکسش را بعد اسب بخری

توی کتاب کوچه هم شبیه این هست : "هنوز خر نخریده، آخور بسته"
درسته الان فراهم بودن باکس و باشگاه پیش نیاز تهیه اسبه ولی زمانی که این ضرب المثل ساخته شده نگرانی در مورد جای نگهداری اسب نبوده. تو پارکینگ همه ی خونه ها چند اسب و استر پیدا میشده;)
 

sohrab

Active member
تکراری است قبلا توسط حقیر سراپاتقصیر ارسال شده است ! اما خوشحالم و بسیار خوشحالم که دوستان هنوز :" پا از رکاب نکشیده اند !"


دکتر جان یک بار دیگه ارسالم را بخونید میفهمید ماجرا از چه قرار بوده. معلومه هنوز خستگی سفر در نرفته
 

alkasir

New member
با توجه به تکثر اقوام ایرانی می باید به مثل های دیگر اقوام نیز در زمینه های دیگر خاصة اسب توجه شود،عرب که از قبایل و عشایر مختلف تشکیل شده است،در جنوب و جنوب غرب کشور ایران زندگی می کنند دارای اسب هایی با نژاد مشهور عربی هستند و تعداد زیادی مثل هم درباره این حیوان دارند که گزیده ای از آن به فارسی ترجمه شده و به نظر شما میرسد. .
الخیل عثاره والیاوید غفاره
الخیل بلمیدان والتفگ بالنیشان
فرسک غایره
الفرس نفس الفرس بس ایلالها امبدل
لو بیها لو برچابها
بعده ما رکب هز ارلیه
بعه ما شراله احصان حطله معلف
بلزلم ریال و بالخیل خیال
تعارکن الخیل صار فگر سایس
سالو البغل یا هو ابوک گال خالی الحصان
سواله معلف گبل الفرس
فرسنه یابت احصان او کلتهه
لسانک حصانک ان صنت صانک وان هنته هانک
مثل خیل(اطریدش)
مو هاذ بیت الفرس
مثل احصان القچقچیه
چنه اشگر تایه
گرد آورنده : قاسم منصور آل کثیر
منبع :وبلاگ تاریخ آل کثیر
 

fatima

Member
با توجه به تکثر اقوام ایرانی می باید به مثل های دیگر اقوام نیز در زمینه های دیگر خاصة اسب توجه شود،عرب که از قبایل و عشایر مختلف تشکیل شده است،در جنوب و جنوب غرب کشور ایران زندگی می کنند دارای اسب هایی با نژاد مشهور عربی هستند و تعداد زیادی مثل هم درباره این حیوان دارند که گزیده ای از آن به فارسی ترجمه شده و به نظر شما میرسد. .
الخیل عثاره والیاوید غفاره
الخیل بلمیدان والتفگ بالنیشان
فرسک غایره
الفرس نفس الفرس بس ایلالها امبدل
لو بیها لو برچابها
بعده ما رکب هز ارلیه
بعه ما شراله احصان حطله معلف
بلزلم ریال و بالخیل خیال
تعارکن الخیل صار فگر سایس
سالو البغل یا هو ابوک گال خالی الحصان
سواله معلف گبل الفرس
فرسنه یابت احصان او کلتهه
لسانک حصانک ان صنت صانک وان هنته هانک
مثل خیل(اطریدش)
مو هاذ بیت الفرس
مثل احصان القچقچیه
چنه اشگر تایه
گرد آورنده : قاسم منصور آل کثیر
منبع :وبلاگ تاریخ آل کثیر
ضمن تشکر از آقای آل کثیر برای این ضرب المثلها.
فقط یه نکته ای رو در این مورد می خواستم یادآوری کنم که این ضرب المثل ها به لهجه ی محلی عربی خوزستان هست که لهجه ی خاصی از زبان عربیه. البته بعضی از اونا به زبان عربی فصیح هم وجود دارن و تو خیلی از لهجه های زبان عربی به کار می رن.
دوستان اگه لازم می دونن که ترجمه این ضرب المثل ها رو هم بزنیم.
 

fatima

Member
با اجازه آقای آل کثیر ترجمه بعضی از ضرب المثل ها رو می نویسم:
الخیل عثاره و الیاوید (الاجاوید در عربی فصیح) غفاره

ترجمه: اسبها زمین می خورند (دست و پاشون به جایی گیر میکنه :p) و خوبان می بخشند.

این ضرب المثل کنایه از این هست که اشتباه به ناگزیر اتفاق می افته و اشتباهات زیاده اما انسان های خوب می بخشند و گذشت دارند. وقتی کسی اشتباهی کرد و بخواد معذرت خواهی کنه میتونه از این ضرب المثل استفاده کنه.

الفرس نفس الفرس بس ایلالها (اجلالها در عربی فصیح) امبدل
ترجمه: اسب همون اسبه فقط جلش (شالش؟) عوض شده.

یعنی فقط ظاهر قضیه عوض شده ولی اصل مساله به همون صورت قبلی باقی مونده.
 

fatima

Member
لسانک حصانک ان صنته صانک و ان هنته هانک

ترجمه: زبانت اسبت است اگر از آن محافظت کردی از تو محافظت می کنه و اگر بهش اهانت کردی بهت اهانت میکنه

فکر کنم واضح هست و نیازی به توضیح نداره

بعده ماشراله احصان حط له معلف
سواله معلف قبل الفرس

ترجمه هردو یکسانه: هنوز اسب نخریده اسبطل درست کرد.

چنه اشگر تایه

ترجمه: مثل اسب کرنگِ (فراری) رها شده میمونه. ;)

کنایه از آدم خیلی شروره!!

سالو البغل یا هو ابوک گال (قال در عربی فصیح) خالی الحصان
ترجمه: از استر پرسیدند پدرت کیه؟ گفت دایی ام اسبه (نریانه)!!
 
لسانک حصانک ان صنته صانک و ان هنته هانک

ترجمه: زبانت اسبت است اگر از آن محافظت کردی از تو محافظت می کنه و اگر بهش اهانت کردی بهت اهانت میکنه

فکر کنم واضح هست و نیازی به توضیح نداره

بعده ماشراله احصان حط له معلف
سواله معلف قبل الفرس

ترجمه هردو یکسانه: هنوز اسب نخریده اسبطل درست کرد.

چنه اشگر تایه

ترجمه: مثل اسب کرنگِ (فراری) رها شده میمونه. ;)

کنایه از آدم خیلی شروره!!

سالو البغل یا هو ابوک گال (قال در عربی فصیح) خالی الحصان
ترجمه: از استر پرسیدند پدرت کیه؟ گفت دایی ام اسبه (نریانه)!!

بعضی هاشون، تکرارین، اما با این وجود خیلی‌ زحمت کشیدی برا ترجمه،مرسی‌
 

DADAR

Member
حکایت : خر مرا از کره گي دُم نداشت

حکایت : خر مرا از کره گي دُم نداشت

روزي مردي خري ديد به گل در نشسته و صاحب خر از بيرون كشيدن آن درمانده . براي كمك كردن، دست در دُم خر زده قُوَت كرد (زور زد). دُم از جاي كنده آمد. فغان از صاحب خر برخاست كه " تاوان بده"!!

مرد به قصد فرار به كوچه يي دويد، بن بست يافت. خود را به خانه يي درافگند . زني آنجا كنار حوض خانه چيزي ميشست و بار حمل داشت (حامله بود). از آن هياهو و آواز در بترسيد، بار بگذاشت (سِقط كرد). صاحبِ خانه نيز با صاحب خر هم آواز شد .

مردِ گريزان بر بام خانه دويد. راهي نيافت، از بام به كوچه يي فروجست كه در آن طبيبي خانه داشت. مگر جواني پدر بيمارش را به انتظار نوبت در سايهء ديوار خوابانده بود؛ مرد بر آن پير بيمار فرود آمد، چنان كه بيمار در حاي بمُرد. پدر مُرده نيز به صاحبِ خانه و صاحب خر پيوست.

مَرد، همچنان گريزان، در سر پيچ كوچه با يهودي رهگذر سينه به سينه شد و بر زمينش افگند. پاره چوبي در چشم يهودي رفت و كورش كرد. او نيز نالان و خونريزان به جمع متعاقبان پيوست


مرد گريزان، به ستوه از اين همه، خود را به خانهء قاضي افگند كه " دخيلم ". قاضي در آن ساعت با زن شاكيه خلوت كرده بود. چون رازش فاش ديد، چارهء رسوايي را در جانبداري از او يافت: و چون از حال و حكايت او آگاه شد، مدعيان را به درون خواند .


نخست از يهودي پرسيد .
گفت: اين مسلمان يك چشم مرا نابينا كرده است . قصاص طلب ميكنم .
قاضي گفت: دَيتِ مسلمان بر يهودي نيمه بيش نيست . بايد آن چشم ديگرت را نيز نابينا كند تا بتوان از او يك چشم بركند و چون يهودي سود خود را در انصراف از شكايت ديد، به پنجاه دينار جريمه محكومش كرد.


جوانِ پدر مرده را پيش خواند .
گفت : اين مرد از بام بلند بر پدر بيمار من افتاد ، هلاكش كرده است . به طلب قصاص او آمده ام .
قاضي گفت : پدرت بيمار بوده است ، و ارزش حيات بيمار نيمي از ارزش شخص سالم است . حكم عادلانه اين است كه پدر او را زير همان ديوار بنشانيم و تو بر او فرودآيي ، چنان كه يك نيمهء جانش را بستاني و جوانك را نيز كه صلاح در گذشت ديده بود ، به تأديهء سي دينار جريمهء شكايت بيمورد محكوم كرد.


چون نوبت به شوي آن زن رسيد كه از وحشت بار افكنده بود ، گفت : قصاص شرعاً هنگامي جايز است كه راهِ جبران مافات بسته باشد . حالي ميتوان آن زن را به حلال در فراش ( عقد ازدواج ) اين مرد كرد تا كودكِ از دست رفته را جبران كند . طلاق را آماده باش، مردك فغان برآورد و با قاضي جدال ميكرد ، كه ناگاه صاحب خر برخاست و به جانب در دويد .


قاضي آواز داد: هي بايست كه اكنون نوبت توست
صاحب خر همچنان كه ميدود فرياد كرد: مرا شكايتي نيست. محكم كاري را، به آوردن مرداني ميروم كه شهادت دهند خر مرا از کره گي دُم نبوده است
 
بالا