نفس جان خواهر خوبم همیشه از شعرهای شما لذت برده و میبرم و در زمینه شعر و شاعری نیز هیچگونه اطلاعاتی ندارم ولی بیت اول این شعر با بیت دوم آن کمی تضاد دارد چون اگر شخصی بیرحمانه پا در رکاب اسبی تشنه بگذارد چگونه میتوان انتظار دوست داشتن از او را داشت؟؟؟؟ شاید هم کنایه است و شاید خیلی چیزهای دیگری که من نمیدانم.راهنمایی بفرمایید لطفا. ممنون.
متشکرم از لطف و توجهی که به شعرهای من دارید،و وقتی که صرف خواندن اشعارم میکنید.
این شعر از زبان من خطاب به اسب گفته شده است،کما اینکه مخاطب من در سایر اشعارم نیز اسب هستش.
چه بی رحمانه پا در رکاب تشنگی ام مینهی
چگونه میتوان تو را دوست نداشت...؟؟؟
معنی شعر:با اینکه تو(منظورم اسب هستش)،مدام بر تشنگی من در عشقی که نسبت به خودت دارم می افزایی و بیرحمانه اینکار رامیکنی زیرا مرا بشدت آلوده ی این عشق کرده ای،اما با وجود اینکه مرا اینچنین اسیر کرده ای چگونه میتوان تو را دوست نداشت و دل برید از عشق تو؟(در واقع دل بریدن از این عشق و دوست نداشتن اسب کاری غیر ممکن است و نمیشود اسب را دوست نداشت)
و اما آرایه های ادبی به کار برده شده:
1."پا در رکاب کاری گذاشتن"
کنایه از انجام دادن یک عمل است.و "پا در رکاب تشنگی ام مینهی" یعنی بر عطش من می افزایی و اقدام میکنی به تشنه تر ساختن من در این دوست داشتن و علاقه ی نسبتا مفرط.
و به کار بردن عبارت" بی رحمانه" برای توصیف شدت دلبری یک اسب از آدمی ست و اینکه او بی هیچ ملاحظه ای انسان را مجذوب و دلبسته ی خویش میکند.
2."چگونه میتوان تو را دوست نداشت؟" دارای آرایه ی
استفهام انکاری است.بدین معنی که شاعر از وقوع یک امر حتمی و قطعی که احتمال ترک آن(در شعر مربوطه) به صفر میرسد و به قطع میتوان گفت غیر ممکن است والبته خود شاعر هم با وجود علم بر این موضوعان باز هم اظهار بی اطلاعی میکند(به قولی ساده تر ،خود را به کوچه علی چپ میزند!)،سوال میپرسد و از مخاطب میخواهد که پاسخی به یوال وی بدهد به نشانه تاکید بر درست بودن آنچه در تفکر شاعر جاری ست.
چگونه میتوان تو را دوست نداشت؟یعنی محال است بتوان تو را دوست نداشت و راهی برای دوست نداشتن تو وجود ندارد.
امیدوارم شفاف بیان کرده باشم.با این وجود اگر توضیح سلیس تری مد نظر شماست حتما بفرمایید.