شب و
شعر و
غم و
من و
دل
...
***
قانونیست که:
دلهای غم پرست را با نشاط سر و سری نیست
آنگونه که ادعای خورشید را در شب نمیپذیرند.
و همانطور که
تاختن بر سادگی های گل سرخ را از جانب تیغ های اطراف
ناگزیر میبینم.
آری
هرگز گریزی نیست
و این قصه سر دراز دارد!
***
القصه،
نازپرورده ی دستهای آسمانی فرشته را
با نقابزنهای نانجیب صحبتی نیست،
و چه خوب که اسبها در نجابت به بعضی آدمها نرفته اند(!):
"نجیب ،زاده میشوند و نجیب میمیرند
و نمیتوان به رفتارشان خرده گرفت"
و چه بد که گاهی انسانها از اسبها هم کمترند
بیشتر از اسبها باید به فکر اصلاح نژاد انسانها بود!!!
و این در حالیست
که در لابه لای ستودنهای بیشمارم برای اسبها،
همیشه حرف از تفاوتیست عظیم،
آنچه بیداد میکند محرومیت آدمیان از آن،
و آن:
اسرار عشق است،
که اسبها خوب میدانند
و اگر نمیدانستند
هرگز "اسب دوستان" متولد نمیشدند!!!